کارآفرینان هپروت: وبلاگی در نقد تب کارآفرینی در ایران

وبلاگی در نقد تب کارآفرینی در ایران

کارآفرینان هپروت: وبلاگی در نقد تب کارآفرینی در ایران

وبلاگی در نقد تب کارآفرینی در ایران

تب استارتاپی ایران و خطرات آن برای اکوسیستم کارآفرینی کشور نوشته سهیل عباسی

 

سهیل عباسی  در حدود دوسال پیش به روشنی موضوع تب استارتاپی را  مورد بررسی قرار داد. در ادامه مقاله سهیل عباسی را که در سایت خوشفکری به آدرس

:

http://www.khoshfekri.com/

منتشر شده با هم می خوانیم:



" گذشته از اینکه ما یک ملت همایش زده هستیم، شرکت ها و بخصوص سازمان های دولتی که در هر زمینه ای مسوولیت یا رسالتی دارند، برای اینکه نشان دهند دارند به وظیفه خود عمل می کنند، آسان ترین کار را انتخاب می کنند. بودجه ای در نظر می گیرند، همایشی و کنفرانسی راه می اندازند، برای چند روز، طوفانی می آید و به سرعت می رود و همه چیز را با خود می برد. طوریکه از این طوفان و سر و صدای کر کننده اش، تنها تعدادی عکس و فیلم و گزارش بجا می ماند.مدتی است در ایران هم مانند سایر کشورهای خاورمیانه البته با کمی تاخیر، رویدادهای مختلفی در ارتباط با کارآفرینی، استارتاپ، سرمایه گذاری و … برگزار می شود


برگزاری این نوع همایش ها و سمینارها، اشکالی که ندارد هیچ، خیلی هم خوب است. البته به شرط اینکه، طبل توخالی نباشد و همه این ها به موجودیت بزرگتر و مهمتر که به نظر من، اکوسیستم کارآفرینی و نوآوری ایران است، کمک کند. چرا که بر اساس نظریه کارآفرینی شومپیتر، مبنای رشد اقتصادی، اشتغالزایی و توسعه پایدار، نوآوری و کارآفرینی است. به جز انعکاس رسانه ای این رویدادها، متاسفانه روش دیگری برای سنجش میزان اثرگذاری آن ها نیست و باید معیارهای ارزیابی توسط خبرگان این حوزه، تعیین شود


در گفتگوهایی که با دوستان و همکارانم داشته ایم، 3 موضوع موجب نگرانی ما از طبعات منفی این تب استارتاپی در کشور شده است:


نگرانی اول: ایجاد توهم در مسوولین

همانطور که گفته شد، سازمان های دولتی، عاشق و دلباخته همایش و سمینار هستند. نگرانی ما این است که برگزاری مداوم و پراکنده این رویدادها در اذهان مدیران و مسوولین دولتی این توهم را ایجاد کند که همه آنچه که در کشورهای پیشرفته اتفاق افتاده است و آنان را در زمینه نوآوری، و اقتصاد کارآفرینی پیشرو و برجسته کرده است، برگزاری همین رویدادهاست و با برگزاری مداوم آنها می توان مدل آن ترقی و نوآوری آن کشورها را کپی کرد. در نتیجه، مسوولین، نکات و الزامات اساسی و دشوار برای ایجاد یک اقتصاد پویا بر پایه نوآوری را فراموش کنند و سر خود را به کار آسانتر گرم کنند.


نگرانی دوم: ایجاد تصور نادرست در جوانان

برای جوانان، افراد خلاق و خوشفکر، و همه کسانی که شیفته نوآوری هستند و فکر می کنند ایده هایی دارند که به کمک آن می توانند به شهرت و ثروت برسند، شرکت در چنین رویدادها و همایش هایی، جذاب است. نگرانی دیگر ما اثرگذاری ناگهانی و کم عمق این رویدادها بر شرکت کنندگانش است. ما در کشور زندگی می کنیم که بیش از 70% جوان دارد که بسیاری از آن ها در جستجوی شغل و در رویای ساختن زندگی ایی شرافتمندانه به سر می برند. ما ملتی عجول و کم حوصله هستیم و این را هر غریبه ای با نیم نگاهی به وضعیت رانندگی مان می تواند بفهمد. بنابراین دور از ذهن نیست مردم و بخصوص جوانان به اشتباه تصور کنند که با شرکت در این برنامه ها و پیگیری این تب استارتاپی، می توان راه چند ساله را یک شبه پیمود.


نگرانی سوم: گمراه کردن سازمان های بین المللی

از دید نهادهای بین المللی، که مسائل اقتصادی کشورهای خاورمیانه را زیر نظر دارند و می توانند در رشد و پایداری اقتصاد آن کشورها تاثیر گذار باشند، مشاهده این تب استارتاپی و کارآفرینی، می‌تواند موجب شود تا مدیران آن ها فکر کنند که این کشور در مسیر ثابتی از رشد اقتصادی قرار گرفته است، و همه چیز خوب است و مشکل چندانی نیست. در نتیجه، کیفیت و کمیت همکاری‌ها و کمک هایشان تغییر و کاهش یابد.

واقعیت تلخ:

آن چه به چشم می آید، هیچ ارتباطی با واقعیت حال حاضر ندارد. مراکز رشد (Incubators) به اندازه کافی وجود ندارند و اگر هم تعدادی از آنها، در شهرهای مختلف فعالیت می کنند، تماما دولتی و یا وابسته به دولت بوده، و تنها کاری که انجام می دهند – که البته ساده ترین کار هم است – دادن وام های بانکی کم بهره است که ای کاش نمی دادند.

هیچ مرکز شتابدهنده‌ای (Accelerator) به شکل درست و حرفه ای آن در کشور وجود ندارد، و حتی هنوز بسیاری از فعالان این حوزه، با مفاهیم سرمایه گذاری بر روی استارتاپ ها، نا آشنا هستند. صندوق های سرمایه گذاری تخصصی متمرکز بر استارتاپ ها وجود ندارد، و سایر موسسات سرمایه گذاری اهمیت و مزایای سرمایه گذاری بر روی کسب و کارهای نوآورانه را درنیافته اند.

دولت تدبیر و امید:


در این روزهای آغازین شروع به کار دولت یازدهم، که باب نامه نگاری های سرگشاده به مسوولین و رهبران آینده بخش های مختلف کشور گشوده شده است، این موضوع را به مدیران اقتصاد و صنعت کشور یادآوری می کنیم که صرفا برگزاری همایش و انعکاس خبری آن در رسانه ها، تاثیر چندانی نخواهد داشت و پیشنهاد می شود، با برنامه ریزی، تلاش کنند تا موانع ناشی از دیوانسالاری پیچیده دولتی را از سر راه ایجاد کسب و کارها بخصوص آن هایی که بر پایه فناوری های پیشرفته بنا خواهند شد، بر دارند و بگذارند این رود، مسیر خود را خودش طی کند، و بر روی آن سد نسازند، تا همه جای کشور را آباد کند.


راه حل:

هدف از بیان این مطلب، جلب توجه متفکران و فعالان حوزه اقتصاد کارآفرینی است تا با کمک هم بتوانیم به یافتن راه های بهتر و موثرتری برای به چرخش درآوردن چرخ های زنگ زده و کند اقتصاد بر مبنای نوآوری است.

راه حل کوتاه مدتی برای این مساله وجود ندارد. حل این مشکل نیاز به زمان، و همکاری همگان دارد. بنابراین، از شما فعالان حوزه های استارتاپ و کارآفرینی، و دیگر حوزه های مرتبط، دعوت می‌نمایم تا در نوشته های خود، به این موضوع بپردازید و دیدگاه های خود را در وبلاگ تان یا شبکه های اجتماعی، مطبوعات و یا زیر این مطلب، بیان کنید. به من و دیگر خوانندگان خوشفکری بگویید چه فکر می کنید و پیشنهادتان چیست؟"

لمپنیسم کار آفرینی نوشته سید مازیار میر

لمپنیسم کارآفرینی موضوع بسیار مهمی است که متاسفانه در سال های اخیر به شدت رواج پیدا کرده است. سید مازیار میر به خوبی موضوع لمپنیسم کارآفرینی را در دو مقاله مورد بررسی قرار داده است.

در ادامه مقاله سید مازیار میر را که در سایت ایشان به آدرس :

منتشر شده با هم می خوانیم:


  قصه ای که برای اولین بار ده سال پیش من ترجمه کردم این روزها خیلی سر زبانها است و رفرنس ان هم از نشریه اشپیگل ترجمه شده است و امروز دست مایه من برای نگارش این مقاله شده است
لمپنیست کارافرینی هم یکی دیگر از تعابیر من است که این روزها خیلی ورد زبان بعضی افراد شده اما چرا لمپنها قارچ گونه در سطح شهر مان رشد می کنند و منافع نسل جوان و کشور را می بلعند

ادامه مطلب ...

به نام خدا و سلام!

سلام! خوشحالیم که شما جز اولین خوانندگان این وبلاگ تازه تاسیس اید. ما هم خوشحالیم که برای شما می نویسیم. اما سوال! ما چرا می نویسیم؟! خوب، شاید بعد از نوشتن دلایلمان شما هم به ما بپیوندید، یا اگر بلاگر هستید، انگیزه شما باشیم برای چند خط نوشتن، یا اگر روزنامه نگارید حوصله کنید ستونی یا گزارشی بنویسید، اگر هم دستتان می رسد که تصمیمی بگیرید، آستین ها را بالا بزنید!
اما چه شد که می نویسیم! شاید زمانی چند ساله بین نوشته های ما و آغاز تلاش گروهی از اساتید تحت نام اساتید علیه تقلب فاصله باشد. ما معتقدیم تلاش این اساتید در بررسی موضوع تقلب علمی، علاوه بر به صدا دراوردن زنگ خطری جدی در فضای دانشگاهی، تا اندازه زیادی توانست جامعه دانشگاهی ما را بیدار کند. هرچند تا زمانی که "انگیزه" برای دستیابی به محصول تقلب هست، تقلب علمی هم جریان خواهد داشت. اما شاید نتیجه مستقیم تلاش این اساتید، کم تر شدن تقلب علمی در دانشگاه های "معتبر" و هوشیاری جامعه علمی بود.
اما متاسفانه، ریشه درخت تقلب اگرچه در جایی خشکید، اما دوباره در بخش دیگری از فضای دانشگاهی رشد کرد، اینبار اما خطرناکتر از قبل. در مورد قبلی تقلب، انگیزه افراد متقلب تنها ارتقا چند پله رتبه دانشگاهی بود، و کمتر این موضوع به بدنه جامعه تسری پیدا می کرد. کمتر می شد فرد غیر دانشگاهی دست به تقلب در انتشار مقاله فردی دیگر کند. در عین حال، آبروی دانشگاهی چیزی نیست که افراد به راحتی حاضر باشند آنرا به مخاطره بیاندازند. هرچند خیلی ها هم در سال های اخیر به همین دلیل آنرا از دست دادند.
اما مشکل جدید، مشکلی فراگیرتر است. همه را درگیر می کند. از دانشگاه و دانشگاهی تا افراد معمولی جامعه را. دلیل هم دارد، از دولت گرفته تا رسانه ها، تا افراد عادی "اصلش" را دوست دارند، به او احترام می گذارند، به او جایزه می دهند، می تواند وام بگیرد، می تواند با سینه ستبر راه برود، به همه جا دعوتش می کنند تا سخنرانی کند، جوان هم که باشد راحت زن می گیرد! حدسش چندان سخت نیست، ما از "کارآفرین" حرف می زنیم. که اصلش خوب است، چند تایی بیشتر نیست، واقعیش آسان درست نمی شود، همه جا هم پیدا نمی شود؛ با آنکه نمونه های اعلایش در دنیا هم خیلی زیاد نیست، این روزها در هر گوشه کشور مدعی با جایزه و لوح دار و مدعی مولف دارد آن هم با چند کتاب از متدهای 5 و 6 و 17 و 18 گانه "یک کارآفرین شدن"، مدعی سخنران حرفه ای دارد، موسسه دارد و ..... خیل علاقمندان "یک کارآفرین پول دارشدن".
خوب شاید چندان بیراه هم نباشد، اگر از فال قهوه و آینه هفت ساله بگذریم، همین چند ساله پیش بود که "موفقیت" مد روز بود، بعدتر ها "گلدکوئست" آمد، "قورباغه" مد شد، "چرا که نه" حالا هم کارآفرینی!! جمعیت جوان است پس مشتری دارد، کتاب خودآموز هم زیاد، مدرس و سخنران حرفه ای هم که تا بخواهی، خیلی هاشان هم نمونه، دانشگاه هم که دارد، پول هم تازه می دهند. مهمتر آنکه، اگر موفقیت تنها می توانست یک "مراد" داشته باشد، گلدکوئست "یک سرگروه"، کارآفرینی می تواند تا جا دارد "پدر" داشته باشد. نمودار ها هم به عدد نیاز دارند، پس می گذرانیم دوره همی.
بی شک بخشی از این جامعه را افراد با تحصیلات دانشگاهی مرتبط تشکیل می دهند، موسسات دانشگاهی هم کم نیستند که اهداف مشخص و معتبری دارند. اما بخش بزرگی هم صاحب "بیزینس کارآفرینی" شده اند. متاسفانه دستگاه و سازمانی هم برای بررسی کیفیت و اعتبار وجود ندارد. محصول این جریان هم چیزی نیست جز "کارآفرینان هپروت"! هدف ما هم در این وبلاگ نقد این پدیده فراگیر نوظهور و البته بسیار خطرناک برای اقتصاد کشور و اعتبار نظام دانشگاهی است.
اما چرا عنوان کارآفرینان هپروت را برای وبلاگ انتخاب کرده ایم و وجه تسمیه آن چیست؟. کارآفرین هپروت ترجمه محافظه کارانه عنوان لاتین Ganjapreneur، است. Ganjapreneur واژه جدیدی است که به افرادی اطلاق می شود که به واسطه قانونی شدن فروش ماریجوانا در برخی ایالات امریکا، توانسته اند با فروش گیاه ماریجوانا کسب و کاری بهم بزنند، که در عمل ماده کارآفرینی ایشان چیزی جز هپروت نیست. این واژه تناسب بسیاری زیادی با خیل عظیم "کاسبان کارآفرینی" ابن روزها دارد، که مثل قارچ از گوشه و کنار سر بر می آورده و می آورند؛ با عناوین کارآفرین نمونه و برتر، سخنران حرفه ای و با مدارک عجیب غریبی که حتی سندی هم برای آنها نمی توان پیدا کرد و متاسفانه خیل عظیم جوانانی که جذب دوره ها و سخنرانی ها و ... این افراد می شود. به نظر ما کاری که این افراد انجام می دهند، تخدیر فضایی است که باید مبتنی بر اصول علمی، مبتنی بر عمل و هوشیاری باشد. ما این افراد را کارآفرینان هپروت نام گذاری کرد ایم. هدف ما در این وبلاگ آگاهی بخشیدن در زمینه فعالیت های سو این دست افراد است. پس اگر شما هم می توانید ما را کمک کنید، لطفا زودتر دست به کار شوید! ما منتظر نظرات شما هستیم.
یا حق!