توضیح چندانی نمی توانستیم برای پست و مرکز هپروت آفرین (لینک) این دفعه پیدا کنیم به جز، تکرار دوباره این موضوع که وقتی کارافرینی "مد" می شود، برخی از مراکز حمایتی و دانشگاهی " ادعاهای شگفت انگیز" می کنند (لینک) و یا از "افراد مجعول" دعوت می کنند (لینک) (لینک)، مراکزی با "حداقل امکانات!" و "خیلی بامزه!" هم برای "تاییدو تصدیق" این دست توانایی های "خارق العاده"، (چه بهتر که با "عنوانی مخفف و خارجی" و یا "شهری و دانشگاهی در بلاد خارجه") و با هزینه گزاف تشکیل می شوند (لینک) و (لینک) و حاصل ..... این (لینک)، و این (لینک) و ...... و یا این دست تائیدیه ها (لینک و لینک) است. و این چرخه تا کجا ادامه خواهد داشت؟!
باید قبول کنیم که جامعه ما به "مد" حساس و علاقمند است. این مد در فضای دانشگاه های ما خودش را به شکل "عدد و لقب" نشان می دهد. مثلا به جای انتشار 15 مقاله بد، معمولی، کم اعتبار و یا بی اعتبار، حاضر نیستیم که تنها "یک" مقاله در سال، اما خوب و با کیفیت و در مجله معتبری منتشر کنیم. البته این شرایط تابع "تقاضا" است. تقاضایی که در آن بر "عدد" در مقابل "کیفیت" و بر "مقدار" در مقابل "عمق" توجه می شود.
این موضوع خیلی شبیه صفتی است که بعضی ها آن را به "دبی زدگی" تشبیه می کنند. همانطور که دبی، بلندترین، درازترین، پهن ترین، مرتفعترین ها و ..... ترین های مختلف را به شکل غیرقابل تصوری با سرعت برای خودش می سازد، اما همه بر یک سطح صاف و بدون عمق است.
در فضای کارآفرینی نیز تا اندازه زیادی دچار همین مشکل هستیم. هفته پشت هفته در هر گوشه کشور، استارت آپ ویکند تشکیل می شود، اما یکبار هم جایی نوشته نشده که حاصل این همه آخر هفته های دورهمی چه چیزی برای کارآفرینی ما به بار آورده است؟ کدام یک از این گروه های برنده در یکی از این گردهمایی ها، توانسته اند شرکت موفقی راه بیاندازند؟ یا با سرعتی غیرقابل وصف، سازمان ها و مراکز دولتی، و جالب تر که این روزها مراکز خصوصی هم وارد این بازار گرم شده اند، برای افراد مختلف لقب کارافرین نمونه و ملی و موفق و.... صادر می کنند. اما چرا وقتی دوباره در کنفرانسی جمع می شویم،یا مطلبی رد جایی می نویسیم، یا می خوانیم، یا پای صحبت صاحب نشری می شینیم، وقتی می خواهیم از یک مثال عینی موفقیت شرکتی حرف بزنیم یا حرفی بشنویم، بهتر از مثال های موفقیت "مهرام" و "یک و یک" و خاطره "پارس الکتریک" و"کفش ملی" و ... چیز دندان گیری دم دست نداریم؟
هفته نامه تجارت فردا یک مصاحبه شنیدنی با یکی از بچه های قدیم دانشگاه شریف، دکتر محمد اکبرپور (لینک) انجام داده، که الان استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد شده است. این گفتگو خیلی خواندنی است چراکه نگاه محمد خیلی نگاه واقعگرایانه ای است به موضوع کارافرینی. چرا که هم به واسطه زندگی در ایران و در امریکا موضوع را از نزدیک و در عین جوانی تجربه کرده است، و در عین حال در این زمینه تحقیق عملی انجام داده است. در ادامه این گفتگو را از هفته نامه "تجارت فردا"(لینک خبر) دنبال می کنیم :
"محمد اکبرپور، اقتصاددان جوان ایرانی است که سابقه شاگردی «الوین راث» برنده جایزه نوبل اقتصاد را در سال ۲۰۱۲ دارد. او پیش از اینکه تحصیلات خود را به اتمام برساند از دانشگاه استنفورد ( بیزنس اسکول) و دپارتمانهای اقتصاد MIT ، شیکاگو، پرینستون و برکلی پیشنهاد کار دریافت کرده است. در گفتوگوی هفته نامه «تجارت فردا» او درباره کارآفرینی و نوآوری در ایران و تجربه سیلیکون ولی و وظیفه دولت در این زمینه صحبت کرده است که میخوانید:
کمی درباره خودتان بگویید
من سال 1383 از دبیرستان علامه حلی فارغالتحصیل
شدم و دوره کارشناسی خودم را در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف شروع کردم. حول
و حوش اواخر سال دوم دوره کارشناسی بود که احساس کردم رشته مهندسی برق (حداقل به آن
شکلی که به ما معرفی شده بود) آن چیزی نیست که من را از نظر علمی یا شغلی ارضا کند.
به همین دلیل شروع به جستوجو و مطالعه در شاخههای مختلف علم کردم. البته این را بگویم
بعدها که در دانشگاه استنفورد با شاخههای جدید مهندسی برق و علوم کامپیوتر آشنا شدم
فهمیدم که لزوما هم اینطور نبوده و آن رشتهها هم میتوانستند خیلی جذاب باشند و شاید
این یکی از دلایلی بود که تز دکترای اقتصادم از ابزارهای علوم کامپیوتر برای تحلیل
بازارهای اقتصادی استفاده میکند
.
دوره دکترای اقتصاد در دانشگاه استنفورد و نحوه انتخاب موضوع پژوهش به چه شکلی است؟ چه تفاوتهایی بین دوره دکترای اقتصاد در دانشگاهی مثل استنفورد و دانشگاههای ایران وجود دارد؟
دوره های اقتصاد در دانشگاههای خوب آمریکا خیلی شبیه به هم هستند. معمولا دانشجوها در سال اول تعداد خیلی زیادی درس پای های اقتصاد در سه شاخه اقتصاد خرد، اقتصاد کلان و اقتصادسنجی میگیرند و در سال دوم درسهای خیلی زیادی از دو تا سه شاخه تخصصی تر میگیرند. هدف درسهای سال اول ساختن پایه علمی است. مقایسه برای من کار سختی است، چون دوره های دکترای اقتصاد در ایران را تجربه نکردهام. اما چیزی که در مورد دورههای اقتصاد در آمریکا مشترک است اینکه دو سال اول به شدت روی دروس تاکید میشود و در سالهای بعد از دانشجو انتظار میرود که خودش موضوع پژوهش خود را انتخاب کند. برخلاف مهندسی، در اقتصاد استادها خیلی کم با دانشجوها مقاله مشترک مینویسند و دانشجوها سوال پژوهشی خود را پیدا میکنند. من هم از این قانون مستثنا نبودم و سوال اصلی پژوهشم را که در مورد اثر وارد کردن بُعدِ زمان به تحلیل بازارهای «مچینگ» (فکر میکنم «جورسازی» بهترین ترجمه فارسی برای این لغت باشد) بود در همان سال دوم و طی کلاس «طراحی بازارهای جورسازی» پیدا کردم.
صحبت از طراحی بازار در پارادایم اقتصاد آزاد جالب است. آیا شاخه پژوهشی شما یعنی طراحی بازار در مقابل نگاه غالب علم اقتصاد آزاد قرار نمیگیرد؟
این پرسش بسیار مهم و خوبی است. به نظر من نگاه علم اقتصاد به بازار آزاد در خارج از محیط دانشمندان علم اقتصاد به اشتباه تفسیر شده است. آزاد بودن یک بازار لزوما به معنی «بیقانون» بودن آن بازار نیست. بگذارید از یک مثال که مثال محبوب یکی از استادان خودم، الوین راث است، استفاده کنم. وقتی یک چرخ اتومبیل آزادانه در حرکت است، آیا به این معنی است که هیچ کنترلی روی این چرخ وجود ندارد؟ قطعا نه. چرخ برای چرخش باید روغنکاری شده باشد. محور محکمی داشته باشد و در سیستم کل ماشین به خوبی جاسازی شده باشد. بنابراین «آزادی» چرخ به معنی رهایی مطلق آن نیست. یک بازار آزاد هم بازاری نیست که خالی از هرگونه قانون گذاری و کنترل باشد. یک بازار آزاد دارای نهادهای قانونی و کنترلکنندهای است که به خریداران و فروشندگان بازار اجازه فعالیت آزادانه را میدهند. تمامی بازارها، حتی آزادترین بازارها مثل بازار بورس، دارای قوانینی هستند که «آزادی» آنها را تضمین میکنند. حتی شخصی مثل فردریش هایک هم در نوشتههایش به این اشاره کرده است که طراحی نهادهای اقتصادی اهمیت خیلی بالایی برای کارکرد درست بازار آزاد دارد. طراحی بازار هم ادعایی جز این ندارد که برای کارکرد صحیح یک بازار لازم است که نهادهای آن دقیق طراحی شوند. از این دید، ناسازگاری ایدئولوژیکی بین طراحی بازار و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد. بگذارید با یک مثال از یک تجربه دست اول این را بیشتر باز کنم. یک مثال مهم از اهمیت طراحی بازار برای شکلگیری فضای رقابتی در اقتصاد مساله طراحی مزایدههای فرکانسهای مخابراتی است.
حتما میدانید که اپراتورهای تلفن همراه هر کدام بخشی از فرکانسهای مخابراتی موجود را نیاز دارند و چون تعداد این فرکانسها محدود است این اپراتورها برای در اختیار گرفتن فرکانسها در مزایده شرکت میکنند. من در تابستان چند سال پیش در تیم طراحی و برنامهریزی مزایده فرکانسهای مخابراتی مناسب برای نسل چهارم تلفن همراه (4جی) در چند کشور اروپایی بودم. نگاه اولیه به چنین مسالهای این است که در یک بازار آزاد، اپراتوری که بیشترین ارزش افزوده را از یک فرکانس ایجاد کند، بیشترین مبلغ را برایش پرداخت کرده و برنده مزایده میشود. اما در واقعیت لزوما اینطور نیست. این فرکانسها به شدت گرانقیمتاند (از مرتبه میلیارد دلار) و تعداد بازیگرانی که توانایی مالی خرید این فرکانسها را دارند خیلی کم است. بنابراین اگر دولت با طراحی مزایده مناسب دخالت نکند این امکان وجود دارد که یک فضای کاملا مونوپولی شکل بگیرد و در نهایت قیمت یک سرویس تلفن همراه برای مصرفکننده بسیار بالا برود. از طرف دیگر چون حضور در بازار اپراتورهای تلفن همراه نیاز به سرمایهگذاری اولیه بسیار بالایی دارد، عدم دسترسی به هرگونه فرکانس توسط یک شرکت به معنی نابودی آن شرکت و نابودی همه سرمایهگذاری اولیه و پیامدهای دیگر است.
بنابراین دولتها با دخالت در این بازار، مکانیزم فروش این فرکانسها را طوری طراحی میکنند که توزیع نهایی مطلوبتر باشد. در حقیقت وظیفه ما به عنوان اقتصاددان، طراحی مکانیزم مزایدهای است که اولا اپراتورهای تلفن همراه در آن متضرر نشوند و انگیزه حضور در بازار را داشته باشند، ثانیا فرکانسها به بیش از یک اپراتور فروخته بشود، میزان درآمد دولت از فروش فرکانسها بالا باشد و ویژگیهای دیگر و همه این فرآیند طراحی یک بازار مزایده، برای تبدیل بازار تلفن همراه به یک بازار رقابتی است که در آن مشتریان میتوانند آزادانه بین اپراتورهای مختلف انتخاب کنند. از این نگاه، شاخه طراحی بازار نه در مقابل اقتصاد بازار آزاد که با هدف طراحی نهادهای اقتصادیای که به اقتصاد اجازه فعالیت آزادانه را میدهد و در کنار آن قرار میگیرد.
گفتید که دانشگاه استنفورد که دانشگاه فعلی شما است در مرکز کارآفرینی و نوآوری در آمریکا در دره سیلیکون قرار دارد. با توجه به اهمیت یافتن کارآفرینی در ایران چه از نظر دولت و چه بخش خصوصی و این همه جوان باانگیزه، فکر میکنید آیا میشود تجربه دره سیلیکون را در ایران تکرار کرد؟
دره سیلیکون جای خیلی خاصی است و تکرار تجربه آن در ایران شاید غیرممکن باشد. حدود نیمی از سرمایه گذاری خطرپذیر در آمریکا در دره سیلیکون صورت میگیرد و بسیاری از کمپانیهای مشهور جهان در این منطقه به وجود آمدند و رشد کردند. گوگل، فیسبوک، یاهو، سیسکو، اپل، دراپباکس و... همه و همه در این منطقه رشد کردهاند. پژوهشگرهای زیادی در مورد این منطقه مطالعه کردند و سعی در فهم علل موفقیت آن داشتند. به نظر من این پژوهشها هنوز کامل نیست و نیاز به مطالعات بیشتری است، اما همین پژوهشها نشان میدهند دره سیلیکون یک اکوسیستم تمامعیار برای کارآفرینی است. این منطقه یک مجموعه به هم پیوسته از یک سیستم حقوقی بسیار دقیق به خصوص در زمینه قوانین مالکیت معنوی، سیستم تامین سرمایه شرکتهای نوپا و سرمایهگذاری خطرپذیر، سیستم آموزش کارآفرینان به مرکزیت دانشگاه استنفورد و سیستم جذب استعداد و دیگر سیستمهایی است که در مجموع یک «اکوسیستم» مناسب برای تولید ایده، پرورش ایده و تبدیل آن به یک شرکت تجاری فراهم کرده است. به نظرم جو فعلی کارآفرینی در ایران در عین اینکه خیلی دوستداشتنی است، تا حدی هم بزرگنمایی در آن دیده میشود.
دیدن موفقیت شرکتی مثل فیسبوک از راه دور این توهم را ایجاد میکند که گویا تنها چند جوان با انگیزه و یک ایده جذاب برای داشتن یک کمپانی موفق کافی است در حالی که این فقط و فقط لایه سطحی دره سیلیکون است. فیسبوک برای تبدیل شدن به بزرگترین شبکه اجتماعی جهان از تمام زیرساختهای حقوقی و مالی آمریکا و البته دره سیلیکون استفاده کرده است. اصلا چرا زاکربرگ خیلی سریع از شهر بوستون (محل تولد فیسبوک) به دره سیلیکون مهاجرت کرد؟ دقیقا به این دلیل که برای رشد یک شرکت به غیر از ایده و نیروی کار اولیه، نیاز به یک «اکوسیستم» مناسب است و این اکوسیستم حتی در بوستون آمریکا هم وجود نداشت. حالا شما به من بگویید کدام یک از ویژگیهای کارآفرینی در دره سیلیکون در ایران مهیاست؟ آیا سیستم قانونی ما انگیزه کافی برای نوآوری را فراهم میکند؟ آیا قوانین مالکیت معنوی دقیق نوشته شدهاند؟ آیا یک کارآفرین جوان با یک ایده بلافاصله با تمام آموزشها و شبکههای مربوط به کارآفرینی و سیستم سرمایهگذاری مواجه میشود؟ آیا سرمایهگذاران در یک فضای پایدار مالی میتوانند به سرمایهگذاری فکر کنند؟ اینکه یک بودجه چند صد میلیارد تومانی را توسط دولت به شرکتهای دانشبنیان اختصاص بدهیم در ظاهر خیلی قشنگ به نظر میآید اما در حقیقت میتواند به دلایل مختلف خیلی غیربهینه باشد. اولا کدام سیستم دولتی انگیزه کافی برای توزیع بهینه چنین منبعی را دارد که بتواند از تبدیل آن به یک رانت جلوگیری کند؟ دوم اینکه اصلا شرکت دانش بنیان دقیقا یعنی چه؟ آیا شرکتی مثل واتساپ که یک اپلیکیشن برای فرستادن پیام کوتاه است و نوشتن اپلیکیشنش شاید از یک دانشجوی کامپیوتر چند هفته بیشتر وقت نگیرد «دانش بنیان» به حساب می آید؟ اما همین شرکت با قیمتی حدود 20 میلیارد دلار به فروش رفت به این دلیل که یک نیاز خیلی مهم را پاسخ میداد و مکانیزم بازار برای رفع نیاز و تقاضای مصرف کننده ارزش قائل است نه برای دانش یا تکنولوژی خاص پشت یک محصول.
البته معنی این حرفها این نیست که نمی شود یا نباید در ایران کاری کرد. اما به نظرم پیش از هر فعالیتی، دولت باید این را بفهمد که به جای سرمایه گذاری مستقیم در شرکتهای دانش بنیان، باید نیروی خودش را به فراهم کردن زیرساخت های قانونی و مالی و بهبود کیفیت نهادهای اقتصادی مربوط به کارآفرینی اختصاص داده و دستاندازهای پیش روی بخش خصوصی را از بین ببرد. به علاوه از سنگ اندازی در مسیر کارآفرینی جلوگیری کند. یک بار یکی از موفقترین سرمایه گذاران دره سیلیکون به من میگفت که به نظرش بهترین دولت برای رشد کارآفرینی دولتی است که از سر راه کارآفرینان و سرمایه گذاران کنار برود. به نظرم این حرف تا حدی به ایران هم قابل تعمیم است. از نگاه شاخه تخصصی خودم در اقتصاد یعنی طراحی بازار، وظیفه دولت در پدیده کارآفرینی طراحی نهادهای اقتصادی مناسبی است که به کارآفرینان و سرمایه گذاران اجازه فعالیت آزادانه و بدون اصطکاک را بدهد، نه دخالت مستقیم در سرمایهگذاری یا انتخاب ایده های خوب (هفته نامه "تجارت فردا"(لینک خبر ".
در پست های بعدی سعی داریم تا به تفصیل در مورد اثرات کنفرانس آی بریج مطلبی تحلیلی آماده کنیم، و در ادامه به بررسی موردی دیگر از دسته بررسی های مراکز هپروت آفرین و کارافرینان هپروتی خواهیم پرداخت. منتظر پست های بعدی ما باشید.
خبرگزاری فارس: رئیس پارک علم و فناوری گیلان از ساخت زیردریایی بدون سرنشین در استان خبر داد.
اما برای آشنایی با موضوع به خبرگزاری ثامن مراجعه می کنیم که این خبر را منتشر کرده است:
"امیرحسین محمد زاده سوفی مخترح قمی دستگاه تولید برق بدون سوخت قمربنی هاشم است این دستگاه در صورت رسیدن به شبکه تولید، انقلابی عظیم در صنعت دنیا به وجود خواهد آورد.
این دستگاه در حال حاضر مشتری خارجی دارد، یک شرکت
آمریکایی در دبی طرح را دیده و ۱۰میلیار
دلار پیشنهاد خرید داده است، شرکت مرسدس بنز، شرکت بی ام و شرکت های دیگری هم
درخواست خرید را ارائه دادند
.
ثامن:خودتان را معرفی کنید.
محمد زاده:امیر حسین محمد زاده ۳۵ ساله ،دستگاه تولید برق بدون سوختی که ساخته ام جهانی است و تا به حال هیچ کشوری به فن آوری آن دست پیدا نکرده است به همین دلیل رشته تحصیلی ام را نمی توانم بیان کنم.
ثامن:از دستگاهی که اختراع کردید توضیح دهید؟
محمد زاده: دستگاه تولید برق بدون سوخت در حقیقت یک موتور بدون سوخت است که تا به حال در جهان نظیر ندارد که دارای مزایای بسیاری است، این دستگاه آلودگی زیست محیطی تولید نمی کند ، از هیچ سوخت فسیلی استفاده نمی کند، از هیچ سوختی خارج از محدوده خود استفاده نمی کند، اگر این دستگاه معلق در هوا هم باشد کار خودش را انجام می دهد.
ثامن: چرا نام دستگاه را قمر بنی هاشم گذاشتید؟
محمد زاده: دستگاه تولید برق را به نام قمر بنی هاشم(ع) گذاشتم زیرا ۵۰درصد آن متعلق به حضرت ابولفضل (ع)است زیرا این دستگاه با توسل به ایشان به ثمر رسید و بعد از فروش هم بخشی از هزینه این دستگاه را برای ایجاد مرکزی که نخبگان بتوانند پروژه های خود را به ثمر برسانند اختصاص خواهم داد.
ثامن: چطور شد که به فکر اختراع این دستگاه افتادید؟
محمد زاده: ۷سال پیش طراحی کار را شروع کردم، سه سال پیش نمونه آزمایشگاهی آن را ساختم که از این نمونه نتیجه گرفتم برای ساخت یک نمونه صنعتی نیاز به یک سرمایه گذار داشتم در روزنامه ها آگهی زدم از ارگان های مختلف در خواست حمایت کردم اما متاسفانه حمایت نشد.
تقریبا سه سال پیش معاون وزیر نیرو تماس گرفت و درخواست کرد طرح را برایشان ارسال کنم و گفتند اگر بخش پژوهش وزارت نیرو طرح را تایید کرد، شما را به عنوان یک جوان نخبه معرفی می کنیم و در وزارت نیرو با حقوق یک و نیم میلیون استخدام می کنیم اما من قبول نکردم.
ثامن: چرا قبول نکردید؟
محمد زاده: این دستگاه در حال حاضر مشتری خارجی دارد، یک شرکت آمریکایی در دبی طرح را دیده و ۱۰میلیار دلار پیشنهاد خرید داده است، شرکت مرسدس بنز، شرکت بی ام و شرکت های دیگری هم درخواست خرید را ارائه دادند، هنوز نمونه صنعتی آن ساخته نشده است و پیشنهاد هم داده شده که به خارج از کشور بروم و طرح را با حمایت مالی آنها بسازم اما قبول نکردم طرح را در ایران می سازم و به هر شرکتی هم این طرح را بفروشم طرح انحصاری به غیر از ایران می فروشم یعنی اگر طرح را آنها هم بخرند ایران حق دارد آن را تولید کند.
ثامن :چرا به غیر از ایران؟
محمد زاده: هدفم این است بتوانیم این دستگاه را بفروشم و با هزینه ای که به دست می اورم موتور بدون سوخت از جمله موتور هواپیما، خودرو، ماشن آلات کشاورزی و صنعتی را در داخل و برای وطن خودم تولید کنم، تولید این دستگاه در وطنم خیلی برایم اهمیت دارد هر کشوری هر پیشنهادی هم بدهد انحصار آن را به غیر از ایران تعیین می کنم.
ثامن: یا از طرف مسئولان حمایت شدید؟
محمد زاده: نوع حمایت ها اینگونه بود که اعلام می کنند کل طرح را در اختیار ما قرار دهید ما خودمان کارها ر انجام می دهم، اما من قبول نکردم زیرا می خواهم با فروش این دستگاه به خارج برای تولید انحصاری به غیر از ایران هم سودآوری داشته باشم هم در داخل تولید داشته باشیم و با قیمت خیلی پائین در اختیار مردم قرار دهیم زیرا سود اصلی خود را از فروش طرهح دستگاه به خارج از ایران به دست می آورم، این نگاه من خدمت به کشور است و خداوند هم کمکم خواهد کرد.
ثامن: بزرگترین کمک این دستگاه به کشور چیست؟
محمد زاده: در زمانه ای هستیم که جنگ در دنیا بر سر انرژی است، وجود چنین فن آوری در هر کشور بنیه اقتصادی و سیاسی آن کشور را تقویت می کند، انرژی های فسیلی هم در اختیار چند کشور است که آن هم در آینده پایان می پذیرد.
ثامن:چه زمان نمونه آماده فروش آن به پایان خواهد رسید؟
محمد زاده: ان شا الله نمونه صنعتی را تا چند ماه آینده خواهیم ساخت و به مزایده خواهیم گذاشت.
ثامن:از مسئولین چه کمکی می خواهید؟
محمد زاده: از مسئولین کمک نمی خواهم.
ثامن: چرا؟
محمد زاده: ۱۱ سال کار پژوهشی انجام دادم، متاسفانه طرح و ایده ها واختراعات فقط در نمایشگاه ها و دانشگاه ها نمایش داده می شود تا خودنمایی صورت گیرد اما در عمل حمایت برای تولید آن صورت نمی گیرد.
اوایل برای حمایت به ارگان های زیادی می رفتم و شوق و هیجان زیادی داشتم اما حمایت نشد و واقعا خسته شد ام و دیگر به دنبال این نیستم که حمایت شود.
ثامن: آیا وضع مالی شما و یا پدر شما خوب است که توانستید بدون حمایت مالی ارگان های دولتی و یا خصوص این دستگاه را بسازید؟
محمد زاداه:(باخنده)در آینده وضع مالی ام خوب خواهد شد، اما نه اصلا وضع مالی مناسبی نداشتم و امروز هم که در حضور شما هستم برای ساخت این دستگاه کلی بدهکار هستم و یکسال هم به دلیل بدهی به زندان افتادم که خیلی برایم سخت گذشت تا زمانی که مشغول پژوهش بودم فکر می کردم یک جوان ۲۰ ساله هستم اما وقتی خودم را در شرایط زندان و در جمع خلافکاران دیدم تازه متوجه شدم نه من۳۳سال سن دارد.
سرمایه من تلاش و پشتکارم و جرات ام بود شکست ها در مسیر راه نتوانست من را به عقب برگرداند، پیش از سرمایه مادی ایده و همت نیاز است تا یک جوان بتواند موفق باشد که این ظرفیت در جوانان ایران وجود دارد اما افسوس حمایت مادی صورت نمی گیرد.
ثامن: اختراع دیگری هم داشتید؟
محمد زاد: یک دستگاه سوهان پزی هم اختراع کردم که با تولید آن بسته بندی های که توسط آن صورت می گیرد باعث خواهد شد که صادرات سوهان به اروپا افزایش پیدا کند زیرا در اروپا به سوهان علاقه زیادی دارند اما آن را مثل ایران به صورت سنتی مصرف نمی کنند طرح های که روی سوهان توسط این دستگاه حک می شود به راحتی فرهنگ و اداب و رسوم ایران را صادر می کند، صادرات سوهان به کشورعراق زیاد داریم از طرف چند تاجر عراقی به من پیشنهاد شد این دستگاه را در بغداد بسازم اما من قبول نکردم زیرا با تولید این دستگاه در عراق دیگر آنها نیازی به وارد کردن سوهان از ایران به عراق را ندارند و صادرات کشور کم می شود که برای منِ ایرانی هر قدر هم سود داشته باشد قابل قبول نیست اول کشو و اهداف ملی برایم مهم است.
ثامن: این دستگاه نمونه خارجی دارد؟
محمد زاده: نه البته ، ۱۲سال پیش آلمان می خواست چنین دستگاهی را بسازد اما نتوانست جدیدا هم یک گروه از مهندسین اروپایی به ایران آمدند تا بتوانند چنین دستگاهی بسازند اما نتوانستد و برگشتند.
ثامن: از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید ممنون.
محمد زاده: من هم از شما تشکر می کنم." (لینک خبر در سایت ظهور 12.)
حال برای آشکارشدن زوایای این طرح به سایت انجمن تخصصی مخترعین و مبتکرین مراجعه می کنیم:
جمعه, ۹ فروردین ۱۳۹۲، ۰۴:۰۷ ب.ظ
مخترع: آقای امیرحسین محمدزاده صوفی
دستگاه تولید برق بدون استفاده از هر گونه سوخت فسیلی
انقلابی
در دنیای انرژی ....
تصور کنید تمام خودروها و ماشین آلات و هر سیستمی که برای حرکت نیاز به سوخت دارند . دیگر نیازی به سوخت نداشته باشند
این دستگاه طراحی شده و تائیدیه علمی ار بنیاد
نخبگان ایران را دارد. و در مراحل پایانی ساخت است
این دستگاه بدون استفاده از هر گونه سوخت فسیلی . اتمی. خورشیدی. بادی . آبی. و هر گونه روش شارژ یا تقویت برق قادر به تولید برق می باشد.
این دستگاه قابلیت ساخت و ارتقائ از یک نمونه کوچک خانگی تا حد یک نیروگاه برق را داراست . و میتوان از آن برای هر سیستمی که با برق کار میکند
استفاده کرد.
دستگاه از 100% برق تولیدی 30% را صرف تغذیه محرکهای خود می کند و 70% مازاد برق خروجی دستگاه می باشد.
برای این دستگاه مزیت های فراوانی را میتوان نام برد که به تعدادی از آنها اشاره شده است
هیچ گونه سوختی برای تولید برق نیاز ندارد.
هیچ گونه آلودگی زیست محیطی ندارد.
خطرات احتمالی اعم از انفجار و تخریب محیط و غیره ندارد.
هزینه ای برای تهیه سوخت ندارد.
مدت زمان ساخت دستگاه در اندازه های کوچک تا یک نیروگاه تولید برق بسیار کوتاه است.
هزینه تعمیر و نگهداری آن بسیار پایین است.
در هر مکان و منطقه آب و هوایی قادر به تولید برق می باشد و می توان بدون هیچ محدودیتی از آن استفاده کرد.
کاهش هزینه انتقال برق از منطقه ای به منطقه دیگر.
حذف کابل ها و دکل های برق و خطرات احتمالی آن.
هزینه بسیار کم طراحی و ساخت یک نیروگاه برق بدون سوخت نسبت به نیروگاه های تولید برق کنونی.
و مزیت های بیشماری که می توان برای این دستگاه برشمرد."
(لینک خبر در سایت سایت انجمن تخصصی مخترعین و مبتکرین)
اما در این میان هرچند ادعای:
" این دستگاه بدون استفاده از هرگونه سوخت فسیلی، اتمی، خورشیدی، بادی، آبی، مغناطیسی و هرگونه روش شارژ خارجی یا تقویت برق و جاذبه ای قادر به تولید برق می باشد. یک شرکت آمریکایی طرح را دیده و 10میلیارد دلار پیشنهاد خرید داده است، شرکت مرسدس بنز، شرکت بی ام و شرکت های دیگری هم درخواست خرید داده اند. معاون وزیر نیرو تماس گرفت و درخواست کرد طرح را برایشان ارسال کنم."
به نوبه خود "بسیار شگفت انگیز" است، جنبه تاسف امیز این موضوع وجود تائیدیه از بنیاد نخبگان است.
سوالی که به ذهن می آید این است که چگونه طرحی بدون داشتن مدل آزمایشگاهی-که در نامه نیز به آن اشاره شده- توانسته تائیده از یکی از مهمترین مراکز علمی کشور دریافت کند.
برخلاف موارد گذشته، خوشبختانه در این مورد خاص خبرگزاری تخصصی این حوزه- برق نیوز – دست به نقد موضوع زده است. در ادامه به نقل از برق نیوز می خوانیم:
"سرویس علمی برق نیوز - زهره مرادی: با دیدن این خبر و مصاحبه منتشر شده در یکی از سایت ها، بی درنگ خاطره ای از زمان دانشجویی ام و یکی از هم کلاسی هایم از ذهنم عبور کرد. داستان دانشجویی که در حین انجام پایان نامه کارشناسی خود مدعی شد قوانین ترمودینامیک را نقض کرده و شرایطی را تجربه کرده که نه تنها با هیچ کدام از قوانین ترمودینامیک همخوانی ندارد بلکه اتفاقا ناقض آن است!
هرچه بیشتر پیش میرفت بیشتر به این رویای کشف قانون جدید در ترمودینامیک باور پیدا میکرد تا آنجا که برای اثبات نظریه خود به تمام منابع اصلی مرتبط با این علوم مراجعه و دلیل و سند جمع آوری م نمود.
خیلی از معادلات پیچیده و فرمولهای بزرگ و کوچک را ردیف میکرد و از دل آنها قانون من درآوردی خود را برای ما و بقیه دوستان که بی توجه به این مسئله بودیم به اثبات می رساند. بارها به او گفته بودیم که قبل از به ثبت رساندن این نظریه بزرگ با چند استاد دانشگاه مشورت داشته باش و بی حساب و کتاب حرف نزن.
کار به آنجایی رسید که دنبال رابطه با خارج از کشور برای ارائه نظریه خود در محافل علمی بود و حتی مکاتبات ایمیلی خود را نیز شروع کرد. هر روز از انقلابی که در علم رخ خواهد داد می گفت و ما را به خاطر خواندن این قوانین فعلی دروغین و اشتباه سرزنش می کرد.
.... تا اینکه به یک استاد باسواد در یک سمینار علمی برخورد کرد و با هیجان و انگیزه نظریه خود را برای وی تشریح کرد. یادم نیست آن استاد چه جمله ای گفت ولی خاطرم هست یک از دوستانم که با وی در سمینار بود می گفت: استاد خنده معناداری کرد و بک اصل ساده را به وی یادآوری کرد و گفت در این فرمول منظور این است و این معالات شما با مغلطه در یک اصل ساده ترمودینامیک حاصل شده است.
چندی پیش یک مخترع ایرانی ادعای تولید برق از هیچ را مطرح کردو برق نیوز خبر آنرا با عنوان "ادعای عجیب یک مخترع: تولید برق از هیچ!" منتشر کرد که اتفاقا با واکنش های مختلفی در کاربران نیز مواجه شد. این مرتبه نیز جوانی از قم با همان ادعای تولید برق از هیچ مصاحبه کرده و حتی با نامگذاری مولد خود به نام مبارک قمر بنی هاشم(ع) توجهات زیادی را نیز به خود جلب کرده است.
این مخترع مدعی شده است که این طرح بعنوان موتور! بدون سوخت در حال انجام می باشد و نمونه آزمایشگاهی آن با موفقیت به اتمام رسیده است. وی گفته اندازه و سیستم آن نسبت به میزان انرژی درخواستی قابل تغییر می باشد. این مخترع ایرانی در تصویری نوشته است که این دستگاه بدون استفاده از هرگونه سوخت فسیلی، اتمی، خورشیدی، بادی، آبی، مغناطیسی و هرگونه روش شارژ خارجی یا تقویت برق و جاذبه ای قادر به تولید برق می باشد. قابلیت ساخت و ارتقاء تا حد یک نیروگاه برق را داراست."
هرچند متاسفانه این پایان ماجرا نبود. این ادعای شگفت انگیز، "حداقل سه نوبت دیگر" در (12 تیرماه 1394 - به نقل از پایگاه خبری تحلیلی گلستان ما لینک) ، در (7 آبان 1393 - به نقل از واحد مرکزی خبر لینک) و در (22 مرداد 1393 به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان لینک) مجددا کشف شد!
و تکرار مکررات:
مخترع شماره یک ممیز دو همان چیز: " آقاخانی خاطر نشان کرد: این در حالی است که از زمان اختراع این دستگاه شرکت ها و موسسات مختلفی از اروپا و آمریکا با ارسال دعوتنامه ها و نامه نگاری های مختلف خواهان به خدمت گرفتن این تکنولوژی شده اند، اما میل و علاقه شخصی من قرار دادن این دستاورد در خدمت پیشرفت ایران اسلامی است به نقل از پایگاه خبری تحلیلی گلستان
مخترع شماره یک ممیز سه همان چیز: خانم
حق جو رئیس بنیاد نخبگان اصفهان افزود : این دستگاه از دو بخش مکانیکی و
الکتریکی تشکیل شده است و بدون نیاز به سوخت فسیلی از طریق قطعات داخلی خود
مثل دینام و باطری برق تولید می کند. به نقل
از واحد مرکزی خبر لینک
مخترع شماره یک ممیز چهار همان چیز: "غنمی با اشاره به اینکه قاعده نیوتن مبنی بر ثابت بودن جرم و انرژی در تمامی کتب فیزیک از ابتدای دوران راهنمایی تا دکترای فیزیک باید تغییر کند".به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان لینک
اما آیا نمی شد بنیاد نخبگان قم پیش از آنکه دست به صدور گواهی برای چنین ادعایی بزند، تحقیق بیشتری می کرد؟ نمی شد سراغی از افراد کاردان در این حوزه بگیرد؟ نمی شد خبر را با خبرگزاری تخصصی این حوزه مانند برق نیوز در میان بگذارد؟ حداقل نمی شد مشکوک بودن این خبر را به بنیاد نخبگان اصفهان اطلاع دهد تا از دوباره کشف شدن آن در اصفهان جلوگیری کند؟ آیا بنیاد نخبگان اصفهان پیش از طرح دوباره این ادعا نمی توانست حداقل یک جستجوی اینترنتی انجام دهد که آیا این ادعا پیشتر در جای دیگری مطرح نشده است؟ هرچند نمی توان صحت ثبت این اختراع را در سازمان مالکیت صنعتی رد و یا قبول کرد (ادعا شده توسط بنیاد نخبگان اصفهان). اما آیا نمی شد پیش از بررسی چنین ادعایی یک جستجو به زبان انگلیسی انجام داد و یا حداقل نظرات کاربران را در ذیل خبر برق نیوز خواند تا از این دومینوی ادعاهای یکسان با دعوت نامه های بین المللی که حاصلی جز بی اعتمادی جامعه به محققین و مخترعین واقعی و مراکز پشتیبانی کننده ندارد، جلوگیری کرد. یک جستجوی ساده آشکار می کند که چنین ادعاهایی پیشتر در برخی کشورها مطرح شده بود (لینک).
اما باز هم پرسشی که باقی می ماند این است که آیا نباید این مراکز با دقت بیشتری عمل کرده و از دامن زدن به این دست "ادعاهای شگفت انگیز" جلوگیری کنند؟
یا حق!
خبرگزاری فارس به سرعت متوجه اشتباه خود شد و این خبر را از خروجی خود پاک کرد البته در همان مدت این داستان به سوژهای برای شوخی و مزاح در شبکههای اجتماعی تبدیل شد. همه چیز به همین سادگی میتوانست فراموش شود تا اینکه روزنامه شرق دست به انتشار مصاحبهای با این مخترع زد.
در این گفتگو بود که این شخص سودازده، عرصه را مناسب ترک تازی خود دید و هرچه دل تنگش میخواست به زبان آورد و بخش عمدهای از آن بدون هیچ تعریضی در روزنامه معتبر شرق چاپ شد. این مصاحبه بدون هیچ نکته و توضیح و تفسیر جنبی منتشر شد و اگرچه هر خوانندهای که اندکی مطالعه و یا پیشزمینه در حوزه مسایل علمی داشته باشد از دیدن آن یا خواهد خندید و یا زیر گریه خواهد زد اما الزاماً همه مخاطبان چنین واکنشی را نسبت به این مصاحبه نخواهند داشت.
در مورد این مصاحبه در روزهای بعد ۲ نکته به طور واضح مورد توجه قرار گرفته است. یکی در باره ادعاهای عجیب و غریب این فرد و شرایطی که چنین افرادی در جامعه ظهور پیدا میکنند و دیگری در باره انتشار این مصاحبه.
برخی از کاربران شبکههای اجتماعی و مردم با دیدن این مصاحبه و اطلاع از وجود چنین افرادی در جامعه شگفتزده شده و آن را به عنوان پدیدهای خاص و ویژه نگاه کرده بودند. پدیدهای که باید برای وجود آن به دنبال دلیل و نقصی در سیستمها و شرایط اجتماعی گشت. نکتهای که از دید این دوستان دور مانده این است که این فرد به هیچوجه یک استثنا نیست. تعداد اینگونه از افراد سودازده در جامعه و فعالیت آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که گاهی به حوزه رسانهها و افکار عمومی میرسد.
شاید برخی از اساتید و افراد حرفهای جامعه علمی مواردی را از مواجهه با چنین افرادی در ذهن داشته باشند. در انجمنهای علمی تعداد چنین مراجعینی بیشتر است و اگر شما در رسانههای علمی فعالیت کرده باشید تقریباً به طور مداوم با این افراد برخورد دارید. خود من بارها از اینکه میدیدم این تعداد از افراد سودازده با این جدیت و پشتکار در جامعه حضور دارند شگفتزده شدهام. در مدتی که در روزنامه جام جم مشغول فعالیت بودم شاید هفتهای و یا ماهی نمیگذشت که با چندین مورد از این افراد برخورد پیدا نمیکردم. طبیعی هم هست زمانی که این افراد راهی به درون مجامع علمی پیدا نمیکنند – که البته گاهی نیز موفق میشوند – به سراغ رسانههای عمومی و غیرتخصصی بیایند.
در این مدت بارها و بارها با افرادی مواجه شدم که ادعاهای شگفتانگیزی را مطرح میکردند. بیشترین آنها مواردی بود که ادعا میکردند نظریات فیزیکی جدید مطرح کردهاند، نسبیت انیشتین را توانستهاند رد کنند، نوعی موتور محرک بسازند که نیاز به سوخت ندارد – و همه قوانین فیزیک را نقض میکند – و البته دهها مورد که ادعا میکردند دستگاههایی برای پیشبینی زمینلرزهها ساختهاند که میتواند با دقت قابلتوجهی همه زلزلهها را پیشبینی کند. برخی از آنها ادعا میکردند توانستهاند نظریات جدیدی درباره آغاز و انجام کیهان ارائه کنند و یا معادلات ریاضی مطرح کنند که مثلاً قضایای حل نشده را به سادگی حل میکند و دهها مورد مانند آن.
طبیعی بود که ما هیچوقت دست به انتشار اینچنین خبرها و گزارشهایی نمیزدیم. اما این مسئله همیشه هم آسان نیست. برخی از این افراد آنچنان پشت کاری دارند که شما را تا مرز جنون پیش می برند. گاهی هر روز صبح پیش از آنکه من به محل کارم برسم در دفتر حضور داشتند و از دست تماسهای تلفنی آنها که گاهی نیمهشبها اتفاق میافتاد و در بازههای کوتاهی تکرار میشد به ستوه میآمدم. گاهی فکر میکردم اگر من در کار خودم یک صدم درصد این پشتکار را داشتم چه موفقیتهایی که در پیش پایم قرار داشت! سپر محافظ رسانهها البته همیشه کارآمد نیست. برخی از این افراد تنها به ادعایی ساده بسنده نمیکنند آنها گاهی مدارکی را ضمیمه کار خود میکنند که ظاهر موجهی دارد و البته برخی از موارد ادعای اولیه آنها به صورت بدیهی اشتباه نیست.
بسیاری از آنها گواهی ثبت اختراع از اداره ثبت اختراعات ایران را به همراه داشتند و برخی دیگر اضافه بر آن گواهی شرکت در فن بازارها و نمایشگاههای بینالمللی ابداعات را به همراه داشتند و از آن مهمتر اینکه بسیاری از اوقات میتوانستند با کمک پشتکار عجیب خود تأییدهایی از منابع معتبر به دست آورند. گاهی آنها نامههایی را از اساتید دانشگاه ضمیمه کار خود میکردند که مثلاً در آن نوشته شده بود این ایده خوبی است و امیدوارم موفق باشید. چندان دور از ذهن نیست که استاد پر مشغله دانشگاهی وقتی با سماجت آنها روبرو میشود برای از سر باز کردن آنها نامهای بیخطر نوشته باشد غافل از اینکه این نامه و موارد مشابه دومینویی را به حرکت در میآورد که در نهایت باعث انتشار وسیع یک خبر دروغین میشود.
گاهی کار از این هم بالاتر میگرفت. برخی از این افراد با استفاده از فضای عمومی سیاسی جامعه که در آن تشویق نوآوری و ابداعات و ابتکارات و تاکید و تبلیغ بر موضوع عجیب و غریبی به نام نخبگان و نخبهگرایی به سراغ ادارات دولتی میرفتند و برخی از اوقات راهشان این قدر هموار میشد که میدیدی مقامات عالیرتبه سیاسی در باره ادعاهای آنها اظهارنظر کرده و یا از آن حمایت کردهاند.
همین پیگیریها گاهی برای آنها جواب میداد و رسانههایی که در رقابت برای انتشار خبرهای مثبت و لابد امیدوارکننده هستند آنها را مطرح میکردند. گاهی خبر کشف فرمولی در رد نظریات انیشتین یا ساخت هواپیمایی که همزمان کشتی و زیردریایی میشود در صدر خبرهای صدا و سیما و روزنامهها قرار میگرفت و حالا تصور کنید چه کار دشواری در پیش پای بقیه رسانهها قرار دارد که آن موضوع را دنبال نکنند. ما باید به سؤال ساده مدیرانمان پاسخ میدادیم که اگر چنین رویدادی این قدر اشتباه است که ما میگوییم چطور همه رسانهها آن را پوشش دادهاند و مقامات از آن حمایت کرده و جای معتبری مانند اداره ثبت اختراعات آن را به رسمیت شناخته و از آن حمایت کرده است.
گاهی ما از سوی این افراد و همچنین انجمنهای حامی آنها متهم به مخالفت با مبتکران و اندیشمندان و نخبگان ایرانی، وادادگی در برابر غرب، استفاده از منابع ملی برای سیاه نمایی و … میشدیم. به خصوص در مواجهه با برخی از مخترعان این وضعیت پیش روی ما بود. یک بار برای اینکه ثابت کنیم ثبت اختراع در اداره ثبت اختراعات به معنی صحت ایده نیست و مسئولان آن دفتر عموماً طرح را از نظر تکراری نبودن بررسی میکنند مجبور شدم پیشنهادی را ارائه دهم و با موافقت روزنامه آن را دنبال کنم. طرحی را آماده کردم که از عنوان تا محتوای آن همه چیزش بیمعنی و اشتباه بود. موضوع طرح درباره دستگاه پیشرفتهای بود که میتوانست همه شهابهای دیدهشده در آسمان شب را بشمرد و منبع آنها و جنس آنها و همچنین محل برخورد آنها به زمین و تعداد زیادی پارامترهای بیربط دیگر را تعیین کند. کل این دستگاه از ۶ قطعه فلز ساخته شده بود و به ضمیمه آن تعدادی از گزارشهای بیربط مربوط به بارشهای شهابی و تعدادی نقشه آسمان را نیز ضمیمه کردم و به دفتر ثبت اختراعات بردم. همان طور که فکر میکردم این طرح تمام مراحل تأیید اختراع را طی کرد و تنها در آخرین و پس از اطمینان از تأیید آن بود که طرح را بیرون آوردیم تا بدنامیاش برایمان باقی نماند.
در آن سالها چند باری فهرست ثبت اختراعات و ابداعات را گرفتیم تا آنها را مرور کنیم و از بین هزاران مورد ثبت اختراع گاهی به مواردی مانند لواشک گوجهفرنگی و یا چند مورد دستگاه پیشبینی زلزله و یا سوخت شاتل فضایی نیز برخوردیم. این مسئله به این معنی نیست که همه اختراعات چنین وضعی داشتند اما مسئله مهم این است که این گواهی به معنی تأیید علمی نیست.
اکثر افراد مدعی نیز ویژگیهای نسبتاً مشابهی داشتند. اکثراً افرادی فوقالعاده پر تلاش و ساعی بودند. عمده آنها تحصیلات دقیق در حوزهای که کار میکردند نداشتند اما به شکل حرفهای دست به اختراع میزدند و هر یک دهها و گاهی بیش از ۱۰۰ اختراع در کارنامه خود داشتند. در نمایشگاههای داخلی و بعضاً خارجی شرکت کرده بودند. به طور مطلق هیچ یک از آنها از جزییات کارهای خود صحبت نمیکردند و معتقد بودند برای امنیت خود و ترس از سرقت ایده نمیتوانند جزییات آن را بیان کنند. آنها حتی اجازه بازدید از اختراع یا تماشای فرمولهایشان را به ما نمیدادند. اکثر معتقد بودند با پیشنهادهای کلان از سوی دانشگاهها و سازمانهای علمی مواجه هستند ولی دوست دارند افتخار این کار در ایران باقی بماند. برخی از آنها که امکانات مالی بهتری داشتند و یا توانسته بودند از امکانات دولتی سهمی به دست آورند، دارای سمتهای عجیب و غریب و البته خودساختهای بودند . در بسیاری از اوقات آنها به شدت اسیر توهم توطئه بودند و برخی از آنها فکر میکردند مأمورهای جاسوسی سایر کشورها دنبال آنها هستند.
اصلاً فکر نکنید که همه آنها دروغ میگفتند. بسیاری از آنها واقعاً به آنچه میگفتند اعتقاد داشتند. در بین این افراد تعداد زیادی شیاد و دروغگو نیز وجود داشت که از آب گل آلود ماهی صید میکردند اما بسیاری از آنها نیز صادقانه حرف میزدند اما سودازده بودند. راه علم را نمیدانستند و وقتی هم به آنها توضیح میدادی بلافاصله خود را با نیوتون و گالیله و انیشتین مقایسه میکردند و میگفتند همان طور که دنیا بعدها فهمید گالیله راست میگوید بعدها قدر کار ما دانسته میشود و ما را در سطح مقامات تفتیش عقاید کلیسای قرون وسطی میدیدند.
آنها به دلایل مختلف نیاموخته بودند که مسیر نوآوری و کشف و ابداع از دل کار سخت و مرتبط میگذرد. آنها نمیدانستند که در دنیای علم آنچه جهشهای غولآسا به شمار می رود بر دوش هزاران کار و تحقیق و شخص دیگری بنا میشود که قبلاً مسیر را هموار کردهاند. آنها مسیر پلکانی علم را نمیشناختند و گمان میکردند هرکس بخواهد میتواند یک باره به میانه پلههای یک نردبان بلند بجهد.
این افراد البته مختص جامعه ایران هم نیستند. در همه جای دنیای چنین سودازدهها و شیادانی وجود دارند که به شبه علم متوسل میشوند و یا کالای بدلی خود را به جای طلای ناب به مردم میدهند. میتوان ساعتها درباره شرایط مختلفی که به ظهور و بقای این افراد و این گروهها کمک میکند بحث کرد اما به جرات میتوان گفت حتی اگر کشور ما و یا هر کشور دیگری به بهترین سیستم آموزشی، علمی و فرهنگی هم مجهز باشد، شاید تعداد این افراد کاهش پیدا کند اما به صفر نمیرسد.
این همان مساله ای است که مرا به نکته دوم میرساند.
در چنین بازار مکارهای که از یک سو علم و فناوری نیاز واجب مردم است و توسعه یک کشور بدون افزایش آگاهی علمی مردم امکان ظهور ندارد. در روزگاری که علم و فناوری به بخش جداییناپذیر زندگی روزمره ما بدل شده است و در دنیایی که مسایل علمی آن قدر پیچیده است که برای تفسیر و ترجمه آن به زبان مردم باید تلاش ویژه و فوقالعاده اما ضروری و اجتنابناپذیری صورت بگیرد و در شرایطی که دنیای علم هم دنیایی با مرزبندی مشخص نیست که در آن سره و ناسره از هم قابل تفکیک باشد و حتی در بین خود جامعه علمی نیز ما گاهی با تقلبها و سیاست کاریها مواجهیم چه کسی باید سره را از ناسره تشخیص دهد و در اختیار مردم قرار دهد؟ چه کسانی باید حکم سنگ محک را بازی کنند؟
جواب به نظر مشخص است روزنامهنگاران علمی و مروجان علم. این روزنامهنگارهای علمی هستند که باید در مواجهه با اخبار علم را از شبه علم جدا کنند، مسایل مهم را تشخیص داده آن را به زبان مردم ترجمه کرده و آن را توضیح داده و تفسیر کنند. باید با مطالعه عمیقی که از موضوعات دارند صحت آن را تأیید کنند و روندهای آن را بررسی کنند. دنیای پیچیده علم و فناوری به قدری پیچیده است که روزنامهنگاران علمی حتی خبرهای مراجع معتبر را نیز دربست قبول نمیکنند. آنها حتی وقتی خبر پژوهشها و تحقیقات جدید را دریافت میکنند، به بررسی و تحلیل آن میپردازند آن را با منابع مختلف مرور میکنند، حتی به منابع مالی و ارتباطات احتمالی پشت پرده پژوهشی نگاه میکنند تا مبادا به ابزاری بدل شوند که به جای توسعه علم در خدمت ترویج شبه علم و خرافه قرار بگیرند. در جهان علم حتی ما بیطرف نیستیم. ما به عنوان روزنامهنگاران علمی جهتگیری داریم و جهتگیری ما را فکت ها و حقایق علمی تشکیل میدهند. ما خبری را فقط به دلیل جذاب بودن و بدون داشتن پشتوانه نباید تبلیغ کنیم. ما به خاطر تعداد مخاطب و علاقه آنها به انتشار خبر نمیپردازیم و یا حداقل نباید بپردازیم. طرفهای یک داستان علمی بر خلاف یک داستان سیاسی هر کسی نیست که در آن باره صحبت کرده باشد. هنوز که هنوز است صدها نفر به تخت بودن زمین اعتقاد دارند اما لازم نیست هر بار که درباره ماهوارهها و سیاره زمین صحبت میکنیم به آنها اشاره کنیم. آنها صدای بی اعتباری هستند. این سختگیریها و شکاکیت در روزنامهنگاری علمی شدید تر از حوزههای دیگر است. حتی به بدیهیترین موارد نیز باید شک کرد و دوباره و چند باره آنها را بررسی کرد و در همان حال به خبرهای پر سر و صدا و پر حاشیه تنها در صورتی مجال انتشار عمومی داد که بر پایه منطقی بناشده باشند.
البته کنترل این روندها در اختیار ما نیست. مطلبی اشتباه و افسانهای علمی منتشر میشود و ما باید واکنش نشان دهیم. این وظیفه بر عهده ما است اما این مسیر با روشن سازی و توضیح مطالب اتفاق میافتد و نه با تریبون دادن به افرادی که فاقد صلاحیت اولیهاند. شاید گفته شود برخی از موارد این افراد و این کارها موضوع جالبتوجهی برای عموم است که به مباحث روزانه مردم راه مییابد و ما هم به فرد مدعی مجال میدهیم تا حرف خود را بزند و مردم قضاوت کند. مگر قرار نیست مردم در نهایت داور و محک خبرها باشند؟ نخیر اینگونه نیست. مردم میتوانند از بین گزارههای درست انتخاب کنند اگر روزنامهنگاری به معنی آن است که هر ادعایی را بدون بررسی، بدون چک کردن فکت ها و بدون توضیح و حاشیهنویسی بازتاب دهد، پس نقش روزنامهنگاران چیست؟ چرا در همه دنیا روزنامهنگاران این همه هزینه میدهند و از آنها به عنوان رکنی از دموکراسی یاد میشود؟ مگر نه اینکه روزنامهنگارها هزینه آگاهی بخشی به مردم را میدهند؟ مگر نه اینکه روزنامهنگاری رکنی از دموکراسی است چون رای دهندهها را آگاه میکند و آنها میتوانند آگاهانه انتخاب کنند و تصمیم بگیرند؟ اگر قرار باشد هر منبع معتبر و غیر معتبری را به طور یکسان بازتاب داد چه کمکی به آگاهی مردم شده است؟
البته که در عصر تبلیغات و آگهیها و رقابتهای اقتصادی این حرفها به شوخی شبیه شده است. ما در بسیاری از اوقات مطالبی را منتشر میکنیم چون فکر میکنیم مخاطب دارد. و وقتی افراطی به این راه میرویم به جای رسانه آگاهی بخش ممکن است تبدیل به رسانه زرد و تابلوید شویم که همه مشتاقانه آن را میخرند و میخوانند و از دل سالها مطالعه آن اگر چیزی از آگاهی مردم کم نشده باشد چیزی نیز بر آن افزوده نمیشود.
در داستان اخیر به نظرم همکاران ما در چاپ این مصاحبه اشتباه کردند. هدف این مصاحبه چیست؟ ارزش آن در کجا است؟ چه عاملی ما را به گفتگویی بدون توضیح با مدعی که همه ما از چرند بودن حرفهای وی اطمینان داریم کشانده است؟ حتماً دوستان ما دلایلی برای خود داشتهاند اما این دلیل را من درک نمیکنم و حداقل اینکه ضروری بود به خواننده آن مطلب گفته شود که حرفهایی که میخواند اعتباری ندارد.
بسیاری از مخاطبان چنین روزنامهای قطعاً خود این موضوع را درک میکنند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که همه آنها الزاماً متوجه اشتباهات شوند. ادعای بزرگی است که شاید بسیاری از افراد آن را باور کنند. حداقل برایشان این سؤال پیش آید که اگر این همه اشتباه است پس چرا روزنامهای مانند شرق با تمام اعتبار و حرفهای بودنش با وی مصاحبه کرده است؟
دکتر منصور وصالی، دوست ارجمند و سردبیر سابق ماهنامه نجوم سالها پیش در دفتر مجله نجوم داستان معروفی را تعریف میکرد. اینکه در صفحه یک روزنامهای مطلبی درباره موضوعی که در آن تخصص دارد خوانده و متوجه شده که اشتباه است. وی میگفت من به همه حوزههایی که در روزنامه منتشر میشود احاطه ندارم و حرف آن را چون در آن آمده قبول میکنم وقتی میبینم در حوزهای که مطلعم اشتباهی رخ داده است و مطالب غلط منتشر شده است طبیعتا فرض را بر این میگذارم که بقیه مطالب روزنامه هم به همین حد دربردارنده خطا و اشتباه است و دیگر به آنها نیز اعتماد نخواهم کرد و این حرف درستی است. اما این داستان به نظرم در دل خود نکته دیگری را نیز آشکار میکرد. خوب یا بد، وضع موجود ما در ایران این گونه است. این افراد وجود دارند، این ادعاها مطرح میشوند و خبرها نیز بخواهیم یا نخواهیم از روی عمد یا اشتباه به رسانهها میآیند و در اختیار مردم قرار می کیرند. ما گاهی عصبانی میشویم و گاهی در فضای دوستانمان در شبکههای مجازی حرفهایی در تأیید ناراحتی خویش میزنیم و دوستانمان آنها را تأیید میکنند اما واقعیت این است که اثرات چنین کارهایی بدون توجه به حرفها و عصبانیتهای ما و خارج از حلقههای محدود دوستان ما ادامه مییابد. آبهای شور و شیرین در هم میآمیزد و نتیجهاش آشفتهبازاری است که در ذهن مردم شکل میگیرد.
چنین ایامی است که بیش از هر زمانی ترویج علم مهم میشود. راهی جز این وجود ندارد که از فرصتهای اندک برای توسعه و ترویج علمی استفاده کرد. مناسبتهایی مانند روز نجوم و یا دیگر موارد بهانههای هستند که میتوان از آنها برای کمک به ترویج علم بهره گرفت. آن هم در دوران سختی که در کنار همه مشکلات موجود مسایل اقتصادی نیز باعث شده است هزینه کتب، مجلات و منابع آموزشی به طور جدی افزایش پیدا کند و به عبارتی منابع انحصاری تر شود."
در پست های قبلی مثال هایی از افرادی را بررسی کردیم که به صورت انفرادی دست به ادعاهایی خلاف واقع یا دشوار برای باور کردن زده اند. اما آفت دیگری که گریبان بحث کارآفرینی را گرفته است، ظهور چنین افرادی در مراکز دانشگاهی است که با هدف کمک به کارافرینان واقعی و پرورش ایده های اصیل تاسیس شده و از بودجه دولتی استفاده می کنند. ما در این پست به بررسی یک شرکت با ادعایی عجیب که محل آن مرکز رشد علوم پزشکی استان مازندران است می پردازیم. از خبرگزاری مهر شروع می کنیم:
دو سال پیش خبری در سطح فضای مجازی ایرانی منتشر شد، مبنی بر این که فردی به نام «علی رازقی» که خود را سرپرست «مرکز هدایت راهبردی مخترعان و مبتکران کشور» میخواند، دستگاهی اختراع کرده که میتواند رخدادهای آینده را پیشبینی کند." مخترع ایرانی مدعی ساخت ماشین زمان شد"؛ این تیتری است که دوسال پیش پیش در رسانههای داخلی شایع شد و به مطبوعات و رسانههای خارجی نیز راه یافت.
اما ماجرا به نقل از خبرگزاری فارس:
"علی رازقی سرپرست مرکز هدایت راهبردی مخترعان و مبتکران کشور و رکوردار ثبت اختراع در کشور با ثبت ۱۷۹ طرح، در گفتوگو با خبرگزاری فارس گفت: ماشین زمان دستگاهی است که پیشبینی آینده را برای انسانها محقق میکند.
وی افزود: ماشین زمان دستگاهی به اندازه یک کیس کامپیوتر است که میتواند
تمام اطلاعات افراد را برای ۵ تا ۸ سال آینده پیشبینی کند.
این مخترع ایرانی ادامه داد: این دستگاه، مشخصاتی نظیر سن ازدواج،
تعداد فرزندان، تحصیلات، شغل، جنگ، بیماری و غیره را با ۹۸ درصد صحت و اطمینان بازگو میکند و آزمایشات آن نیز بر روی قیمت ارز
انجام شده است.
رازقی اظهار داشت: این طرح نه کفبینی و نه فال است بلکه بر پایه
استنادات علمی و فیزیکی ساخته شده است که امسال به ثبت رسیده و نیاز بسیاری از
جامعه امروزی بشر را برطرف میکند.
وی گفت: کشور آمریکا در حدود نیم قرن است که به دنبال این فناوری است،
به عنوان مثال در ۴ سال گذشته برای
دستیابی به چنین فناوری سالانه بیش از ۱۰ میلیارد دلار هزینه صرف کرده است اما کشور ایران توانست با تنها صرف ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان ماشین
زمان بسازد. به گفته وی، بیش از ۸ سال مطالعه برای انجام این طرح صورت گرفته است. "
وی در مصاحبه با این خبرگزاری مدعی شده بود، تنها با هزینه پانصد هزار تومان، دستگاهی به اندازه یک کیس رایانه ساخته که میتواند آینده افراد تا پنج یا هشت سال آینده را با دقت ۹۸ درصد پیشبینی کند؛ هرچند این خبر اندکی بعد، از روی خروجی این خبرگزاری حذف شد، بازتاب گستردهای در عرصه خبری پیدا کرد.
و مصاحبه بعدی روزنامه شرق با رزاقی، به این جو دامن زد؛ مصاحبهای که وی در آن ادعاهایی از نحوه کار دستگاهش گرفته تا داشتن مشکل شخصی با نیوتن و اینشتین را مطرح کرده بوداین مصاحبه را با هم می خوانیم: مصاحبه با این فرد به نقل از روزنامه شرق:
"بر اساس اخباری که منتشر شده و اظهارات خودتان، اولین ماشین
زمان دنیا را شما اختراع کردهاید، خودتان را معرفی کنید و از سوابق تحصیلی،
تحقیقاتی و کاریتان بگویید. شما فیزیکدان هستید؟
علی رازقی هستم، مدیرعامل مرکز هدایت
راهبردی اختراعات و ابتکارات و در حال حاضر هم دارم روی راهاندازی مرکز کار میکنم.
27 سال سن دارم و حدودا 10 سال است که در زمینه اختراعات و ابتکارات کار میکنم.
و سوابق تحصیلی - تحقیقاتیتان؟
حدود هشت سال سابقه پژوهشی دارم.
و تحصیل؟
من هم تجربی کار کردهام و هم مطالعه
بالایی داشتهام، هروقت درباره تحصیلات از من میپرسند، چون ربطی به رشتهکاریام
ندارد، هیچوقت جواب نمیدهم.
پس تحصیلات دانشگاهی دارید، اما
ارتباطی با کارهای تحقیقاتی شما ندارد؟
اصلا تحصیلات ارتباطی به این مسایل
ندارد، مدرک تحصیلی به درد من مخترع نمیخورد. اگر قدرت اختراع داشته باشم، باید
این قدرت را در ثبت و ساخت اختراع خود نشان دهم. خانواده هفت نفری من، همه در
زمینه اختراعات فعالیت میکنند. اصلا منبع درآمد من همین اختراعات هستند.
پس شما اختراعهای زیادی در این 10
سال داشتهاید...
من بیشتر از 180 اختراع در این 10 سال
داشتهام. البته الان 179 مورد آنها در خاطرم هست. یکی از اختراعهای من که رد شد
و بعد اجرا شد، همین سامانه شبنم است که الان در کشور اجرا میشود. طرح من رد شد.
من طرح را هم مکتوب و هم شفاهی به سازمان مبارزه با قاچاق کالا و و ارز دادم، آنها
رد کردند، ولی بعدها دیدم طرح جلو خود من دارد اجرا میشود.
اما اختراع جدیدتان «ماشین زمان»
سروصداهای زیادی راه انداخته است.
این قدیمیترین کار من است، اما آخر
از همه به ثمر نشسته است.
ایده ساخت ماشین زمان کی به ذهنتان
رسید و چه زمانی تصمیم گرفتید آن را اجرایی کنید؟
من این ایده را جدی نمیگرفتم. طرح را
باز کرده بودم اما در سه سال اول جدی نبود. کمکم برای خود من جا افتاد که این طرح
میتواند اجرا شود و میتوانم بگویم حدودا 9سال است که این طرح به صورت جدی دارد
بررسی میشود؛ البته سه سال اول فقط بررسی کردم. حتی خود من بررسی میکردم ببینم
آیا شدنی است؟ نشدنی است؟ اطلاعات کسب کردم مطالعه فراوان میخواست و این برای من
دردسرساز بود اما موقعی که زمان آزمایش اول رسید، دردناک بود.
یعنی آزمایشتان شکست خورد؟
نه.
محاسباتی که من انجام داده بودم، درست
از آب درآمد و متاسفانه یکی از عزیزان ما فوت کرد. در مرحله دوم که آزمایش کردیم
باز همین اتفاق افتاد. من مرگ این اشخاص را پیشبینی کرده بودم. این پیشبینیها
98درصد مطابق میانگین زمان وقوع حوادث بود. من نمیتوانم زمان دقیق بدهم. پیشبینی
درست بود اما زمان دقیق ندادیم.
اختراع ماشین زمان را در کجاها ثبت
کردهاید؟
مرکز هدایت راهبردی مخترعان و
ابتکارات که البته قرار است پسوند کشوری داشته باشد، البته اگر وزارت کشور مجوز
بدهد.
همین مرکزی که خودتان مدیرعامل آن
هستید؟
بله.
درباره پروسه ساخت ماشین زمانتان
بگویید، از کجا شروع شد و در ادامه چطور به نتیجه رسیدید؟
ببینید ما تقریبا همه چیز را در این
کار دخیل میدانستیم و همه چیز را وارد بحث کردیم اما درباره جزییات آن نمیتوانم
توضیح دهم. [او در واکنش به اصرار ما میگوید اگر درباره این فناوری توضیح بیشتری
دهد، از فردا چین شروع به تولید ماشین زمان چینی میکند و برای همین نمیتواند هیچ
توضیحی درباره این دستگاه بدهد.]
شما این دستگاه را با 500هزارتومان به
نتیجه رساندید؟
این 500–400هزارتومان هزینه تولید انبوه این
محصول است. ما میخواهیم این محصول را به جامعه ارایه بدهیم. هزینه تمام شده آن
برای من خیلی بیشتر از این حرفهاست. به جز زمانی که برای آن گذاشتهام. خیلی فکر
من را مشغول کرده بود و این 9، 10 سال، سالهای خوبی نبود.
این ماشین زمان دقیقا قرار است چهکار
کند؟
این ماشین زمان زندگی شما تا پنج سال
آینده را پیشبینی میکند. یعنی شما پنج سال آینده خود را دقیقا میتوانید ببینید
که چه اتفاقاتی برای شما خواهد افتاد. بعد هم جلوی آنها رابگیرید یا نگیرید.
متوجه نمیشوم. این دستگاه به صورت یک
نرمافزار است که دادههایی دریافت میکند، بعد براساس آنها پیشگویی میکند؟ مثلا
دمای بدن و علوم فیزیولوژیک را میسنجد؟ چطور این اطلاعات را جداگانه برای اشخاص
مختلف تشخیص میدهد؟
این مربوط میشود به قسمت اصلی سیستم
که همه میخواهند بدانند که این یک نرمافزار است یا سختافزار؟ من فقط میتوانم
بگویم این دستگاه قسمت سختافزار دارد، کار میکند، از سیستمهای نرمافزاری هم
استفاده شده است و کاری که سیستم انجام میدهد هم نرمافزاری و هم سختافزاری است
و تا الان هم نه مشکلی پیش آمده و نه مشکلی پیش میآورد اما اگر ما بخواهیم میتوانیم
کاری کنیم که مشکلی هم ایجاد کند.
یعنی قدرت دخلوتصرف در زمان را دارد؟
شما میتوانید آینده را تغییر دهید؟
مطمئنا سیستمی که میتواند پنج سال
آینده را پیشبینی کند، خیلی کارهای دیگر هم میتواند انجام دهد. مثلا شما میتوانید
جنگها را پیشبینی کنید. قیمت ارزهای مختلف و خیلی چیزهای دیگر را پیشبینی کنید.
ما میدانیم که دلار، ماه بعد چقدر میشود. الان خود ما روی همین مسایل کار میکنیم
تا مسایل مالی مرکزمان را حل کنیم.
شما گفتید که برنامه تولید انبوه
دارید؟
بله البته من که نه. من برنامه دارم
این سیستم را تحویل بدهم، برود. فقط میخواهم به اسمم ثبت شود...
چرا؟
راحت صحبت کنم. من دنبال دردسری برای
خودم نیستم و نمیخواهم آن را تولید کنم. از آن میخواهم برای خودم استفاده کنم.
فکر نمیکنید اگر سه، چهار سال دستگاه
را برای خودتان نگه میداشتید و مخفیانه استفاده میکردید بیشتر به نفعتان بود؟
از کجا میدانید این کار را نکردهام؟
شاید اگر ششماه پیش میآمدید، وضعیت مالی من این نبود و مثلا دفتر مجزا برای خودم
نداشتم. با این دستگاه شرایط من خیلی تغییر کرد.
شما در زمینه فیزیک هم مطالعه کردهاید،
نظریههای فیزیکی بسیاری در زمینه سفر به زمان وجود دارد، شما از آنها کمک گرفتهاید...
متاسفانه من با انیشتین و نیوتن مشکل
دارم. مشکل شخصی است البته... .
میخواهم بدانم احیانا ماوراءالطبیعه
هم در پیشبینیهای شما دخیل هست یا همه چیز زمینی و علمی است؟
خیر.
بههیچ عنوان از ماوراءالطبیعه
استفاده نکردم. من ماوراءالطبیعه را نه تکذیب میکنم و نه تایید اما به هیچوجه از
نیروهای ماوراءالطبیعه استفاده نکردم. [با خنده میگوید که برای پیشگویی هیچ اجنهای
اینجا نمیآید.]
اما ماشین زمان هنوز برای ما گنگ است
و خیلی نقطههای کور دارد. شما از نظریههای علمی درباره سفر به آینده و پیشگویی
آن استفاده کردهاید؟ مثلا درباره گذشته نظریهای داریم که میگوید اگر با سرعتی
بیشتر از سرعت نور از جو زمین خارج شویم، میتوانیم گذشته زمین را ببینیم. برای
پیشگویی آینده هم همچین نظریههایی هست؟
نظریه خیلیخوبی است من هم این نظریه
را داشتهام.
استفاده از این دستگاه نیازمند دانش
خاصی است؟ یعنی وقتی این دستگاه به تولید انبوه رسید، کاربران باید آموزش ببینند؟
نه. این دستگاه یک دفترچه راهنمای
آموزشی دارد که همه میتوانند از آن استفاده کنند.
این دستگاه نتیجه پیشگوییهایش را
چطور به ما نشان میدهد؟ مثلا یک مانیتور دارد که نتیجه روی آن نوشته میشود؟
شما میتوانید نتیجه را به صورت نوشته
ببینید یا بشنوید.
شنیداری؟ یعنی این دستگاه یک سیستم
هوشمند است که با توجه به موقعیت آن فرد و آینده، جملهسازی میکند و پاسخ میدهد؟
بله. اگر بخواهیم، میتوانیم سیستم
شنیداری را روی آن نصب کنیم.
خب مثلا حالا من این دستگاه را
خریداری کردهام. لودینگ این دستگاه چقدر طول میکشد؛ یعنی چقدر بعد از خرید و
راهاندازی برای من پیشگویی میکند؟
حدودا یک هفته کانکت شدن آن زمان میبرد
اما خب کانکتشدن آن مساوی با آینده شماست.
مثلا شما سرانجام بحران کرهشمالی را
پیشبینی کردهاید؟ تکلیف ما را روشن کنید، بالاخره کرهشمالی، آمریکا را میزند
یا نه؟
اتفاقا ماجرای کره خیلی برای من جالب
بود [میخندد] چون یاد جومونگ میافتادم. آن را پیشبینی کردم اما نمیتوانم اعلام
کنم اما از نظر اقتصادی برای ایران خیلی تاثیرگذار است.
یعنی مثلا قیمت دلار پایین میآید؟
نه. دیگر نمیتوانم این چیزها را
بگویم.
وقتی این دستگاه به تولید انبوه رسید،
هرکس بخواهد میتواند این دستگاه را تهیه کند؟ فکر نمیکنید دسترسی عمومی به ماشین
زمان هرجومرج یا مشکلاتی ایجاد کند؟
ما میتوانیم دسترسی به آینده را
محدود کنیم. یعنی با توجه به افراد، ظرفیتبندی کنیم و افراد فقط بتوانند شخصیت
خودشان را پیشبینی کنند. دسترسی اطلاعات بارکدبندی است. کد باید باشد. این دستگاه
برای سنین مختلف فرق میکند و هر ماشین زمان تنها آینده یک نفر را تا پنج سال بعد
پیشگویی میکند.
شما ادعا میکنید این دستگاه با
98درصد اطمینان و تنها دودرصد خطا آینده را پیشگویی میکند، صحت آزمایشها، یعنی
میزان اعتبار پیشگوییها را چطور سنجیدهاید؟
مثلا 10 آزمایش انجام دادیم. هشت، 9
تای آن درست بود. این دستگاه میتواند زمان ازدواج، زمان تولد فرزندان و جنسیت
فرزندان را پیشگویی کند.
این موضوع از نظر دینی مشکلی ندارد؟
به هیچ عنوان. من روی بحث علوم پیش
رفتم. شما حتی قرآن را که ببینید، خیلی مسایل در آن هست. در اصل ماشین زمان پروژهای
است که من آن را از قرآن درآوردم و به آن ایمان دارم. از نظر دینی هم هیچ مشکلی
ندارد چون علم و فیزیک است و چیز ماوراءالطبیعهای ندارد.
به این دلیل سوال میکنم که سرنوشت را
پیشبینی میکند. بر اساس آموزههای دینی ما، فقط خدا از آینده آگاه است.
ما هم جانشین خدا روی زمین هستیم.
منظورم انسان است. اصلا کار خلاف شرعی انجام نشده است. من با خیلی از دوستانم که
شدیدا در کار دین بودند، صحبت کردم. آنها هم مخالف این مساله بودند که چنین چیزی
باشد. همیشه آدمهای مخالف و موافق وجود دارند. کسی که مخالف است را اجبار نمیکنم
از دستگاه استفاده کند، میتواند ببیند بقیه که استفاده کردهاند، سود بردهاند یا
خیر.
یک کاربر چطور باید درخواستهایش را
از دستگاه بپرسد؟ منظورم دقیقا این است که چطور دادههای مربوط به سوالمان را وارد
دستگاه میکنیم؟
این هم از مواردی است که فعلا نمیخواهم
بگویم. اگر این سیستم را امشب ارایه دهیم، فردا صبح در چین ساخته میشود.
این دستگاه چه زمانی قرار است به طور
عمومی عرضه شود؟
پنج سال دیگر. در واقع باید بگویم که
بین پنج تا هشت سال دیگر اما میگویم که شرایط خوبی منتظر ایرانیهاست.
شما در گفتوگو با یکی از رسانهها
ادعا کردهاید که آمریکا برای ساخت این دستگاه و رسیدن به این تکنولوژی سالانه
صدمیلیارددلار هزینه میکند و هنوز هم به نتیجه نرسیدهاست، اینها را از چه منبعی
میگویید؟ این آمارها صحت دارد؟
بله. چیزی است که آمریکا دارد هزینه
میکند. من حتی در یکی از برنامههای مستند ایران دیدم که چطور چنین هزینههایی میکنند
و به نتیجه نمیرسند.
شما تک نفره، با 400-500هزارتومان این
دستگاه را ساختید، از کجا میدانید تیم تحقیقاتی آنها با این همه هزینه به نتیجه
نرسیدهاست؟
آنها نتیجه نگرفتهاند. اگر نتیجه
گرفته بودند، باید با هم برخورد میکردیم یا باید قبلا پیشبینی میکردند و جلوی
کار من را میگرفتند. "
لینک مصاحبه با روزنامه شرق.
خبری که از همان آغاز از سوی اکثر قریب به اتفاق حاضران در فضای مجازی و نیز رسانهای دستمایه طنز قرار گرفت و احتمالاً مصاحبه روزنامه نامبرده با این فرد نیز بر همین اساس انجام گرفته باشد، به سرعت به میان رسانههای انگلیسی زبان راه یافت. نمونه از واکنش ها به این موضوع:
و خبر خبرگزاری انتخاب:
هرچند ادعاهایی مانند:
سرپرست مرکز هدایت راهبردی مخترعان و مبتکران کشور
27 سال سن دارم و رکوردار ثبت اختراع در کشور با ثبت ۱۷۹ طرح
حدود هشت سال سابقه پژوهشی دارم.
حدودا 10 سال است که در زمینه اختراعات و ابتکارات کار میکنم.
با تنها صرف ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان ماشین زمان بسازد
دستگاهی به اندازه یک کیس رایانه ساخته که میتواند آینده افراد تا پنج یا هشت سال آینده را با دقت ۹۸ درصد پیشبینی کند
دستگاهی که میتواند تمام اطلاعات افراد را برای ۵ تا ۸ سال آینده پیشبینی کند
به شکل طبیعی باعث شک در افراد می شود، اما سوالی که باقی می ماند اینکه چرا فضایی برای افراد وجود دارد تا به خود جرات دهند تا چنین ادعاهای آشکارا باطلی را مطرح کنند، و چرا برای عده از مردم و خبرگزاری ها باور پذیر است. بررسی اینترنت نشان می دهد که همچنان برخی از وب سایت های خبری این خبر را در خروجی خود دارند:
http://www.farhangnews.ir/content/30455
http://asremrooz.ir/vdccxeq0.2bq4p8laa2.html
و اما سرنوشت ماجرا پس از طرح این ادعا:
اما آیا نمیشد کاری کرد تا اگر نمی توان جلوی چنین ادعاهایی را گرفت، حداقل جلوی نشر آن را گرفت؟ چرا باید به افراد سودجو اجازه داد تا با انتشار اکاذیب چنین ترکتازی کنند؟ اگر یک خبرگزاری ناتوان از تشخیص صلاحیت موضوع است، سازمان های نظارتی چه وظیفه ای دارند؟ آیا نمی شد در کار کسی که 27 سال سن دارد و رکورد ادعایی ثبت اختراع در کشور با ثبت ۱۷۹ طرح را در اختیار دارد، کمی زودتر شک کرد؟ اگر چنین کلاهبرداری می توانست راه خود را به بازار پیدا کند، پیشبینی ضررهای مالی برای افراد عادی قابل پیشبینی بود؟
پیش از این وبلاگ، به موضوع ادعاهای این فرد در بسیاری از سایت اشاره شده بود.
یا حق!
سهیل عباسی
در حدود دوسال پیش به روشنی موضوع تب استارتاپی را مورد بررسی قرار داد. در ادامه مقاله سهیل عباسی
را که در سایت خوشفکری به آدرس
:
منتشر شده با هم می خوانیم:
" گذشته از اینکه ما یک ملت همایش زده هستیم، شرکت ها و بخصوص سازمان های دولتی که در هر زمینه ای مسوولیت یا رسالتی دارند، برای اینکه نشان دهند دارند به وظیفه خود عمل می کنند، آسان ترین کار را انتخاب می کنند. بودجه ای در نظر می گیرند، همایشی و کنفرانسی راه می اندازند، برای چند روز، طوفانی می آید و به سرعت می رود و همه چیز را با خود می برد. طوریکه از این طوفان و سر و صدای کر کننده اش، تنها تعدادی عکس و فیلم و گزارش بجا می ماند.مدتی است در ایران هم مانند سایر کشورهای خاورمیانه البته با کمی تاخیر، رویدادهای مختلفی در ارتباط با کارآفرینی، استارتاپ، سرمایه گذاری و … برگزار می شود
برگزاری این نوع همایش ها و سمینارها، اشکالی که
ندارد هیچ، خیلی هم خوب است. البته به شرط اینکه، طبل توخالی نباشد و همه این ها به
موجودیت بزرگتر و مهمتر که به نظر من، اکوسیستم کارآفرینی و نوآوری ایران است، کمک
کند. چرا که بر اساس نظریه کارآفرینی شومپیتر، مبنای رشد اقتصادی، اشتغالزایی و توسعه
پایدار، نوآوری و کارآفرینی است. به جز انعکاس رسانه ای این رویدادها، متاسفانه روش
دیگری برای سنجش میزان اثرگذاری آن ها نیست و باید معیارهای ارزیابی توسط خبرگان این
حوزه، تعیین شود
در گفتگوهایی که با دوستان و همکارانم داشته ایم، 3 موضوع موجب نگرانی ما از طبعات منفی این تب استارتاپی در کشور شده است:
نگرانی اول: ایجاد توهم در مسوولین
همانطور که گفته شد، سازمان های دولتی، عاشق و دلباخته همایش و سمینار هستند. نگرانی ما این است که برگزاری مداوم و پراکنده این رویدادها در اذهان مدیران و مسوولین دولتی این توهم را ایجاد کند که همه آنچه که در کشورهای پیشرفته اتفاق افتاده است و آنان را در زمینه نوآوری، و اقتصاد کارآفرینی پیشرو و برجسته کرده است، برگزاری همین رویدادهاست و با برگزاری مداوم آنها می توان مدل آن ترقی و نوآوری آن کشورها را کپی کرد. در نتیجه، مسوولین، نکات و الزامات اساسی و دشوار برای ایجاد یک اقتصاد پویا بر پایه نوآوری را فراموش کنند و سر خود را به کار آسانتر گرم کنند.
نگرانی دوم: ایجاد تصور نادرست در جوانان
برای جوانان، افراد خلاق و خوشفکر، و همه کسانی که شیفته نوآوری هستند و فکر می کنند ایده هایی دارند که به کمک آن می توانند به شهرت و ثروت برسند، شرکت در چنین رویدادها و همایش هایی، جذاب است. نگرانی دیگر ما اثرگذاری ناگهانی و کم عمق این رویدادها بر شرکت کنندگانش است. ما در کشور زندگی می کنیم که بیش از 70% جوان دارد که بسیاری از آن ها در جستجوی شغل و در رویای ساختن زندگی ایی شرافتمندانه به سر می برند. ما ملتی عجول و کم حوصله هستیم و این را هر غریبه ای با نیم نگاهی به وضعیت رانندگی مان می تواند بفهمد. بنابراین دور از ذهن نیست مردم و بخصوص جوانان به اشتباه تصور کنند که با شرکت در این برنامه ها و پیگیری این تب استارتاپی، می توان راه چند ساله را یک شبه پیمود.
نگرانی سوم: گمراه کردن سازمان های بین المللی
از دید نهادهای بین المللی، که مسائل اقتصادی کشورهای خاورمیانه را زیر نظر دارند و می توانند در رشد و پایداری اقتصاد آن کشورها تاثیر گذار باشند، مشاهده این تب استارتاپی و کارآفرینی، میتواند موجب شود تا مدیران آن ها فکر کنند که این کشور در مسیر ثابتی از رشد اقتصادی قرار گرفته است، و همه چیز خوب است و مشکل چندانی نیست. در نتیجه، کیفیت و کمیت همکاریها و کمک هایشان تغییر و کاهش یابد.
واقعیت تلخ:
آن چه به چشم می آید، هیچ ارتباطی با واقعیت حال حاضر ندارد. مراکز رشد (Incubators) به اندازه کافی وجود ندارند و اگر هم تعدادی از آنها، در شهرهای مختلف فعالیت می کنند، تماما دولتی و یا وابسته به دولت بوده، و تنها کاری که انجام می دهند – که البته ساده ترین کار هم است – دادن وام های بانکی کم بهره است که ای کاش نمی دادند.
هیچ مرکز شتابدهندهای (Accelerator) به شکل درست و حرفه ای آن در کشور وجود ندارد، و حتی هنوز بسیاری از فعالان این حوزه، با مفاهیم سرمایه گذاری بر روی استارتاپ ها، نا آشنا هستند. صندوق های سرمایه گذاری تخصصی متمرکز بر استارتاپ ها وجود ندارد، و سایر موسسات سرمایه گذاری اهمیت و مزایای سرمایه گذاری بر روی کسب و کارهای نوآورانه را درنیافته اند.
دولت تدبیر و امید:
در این روزهای آغازین شروع به کار دولت یازدهم، که باب نامه نگاری های سرگشاده به مسوولین و رهبران آینده بخش های مختلف کشور گشوده شده است، این موضوع را به مدیران اقتصاد و صنعت کشور یادآوری می کنیم که صرفا برگزاری همایش و انعکاس خبری آن در رسانه ها، تاثیر چندانی نخواهد داشت و پیشنهاد می شود، با برنامه ریزی، تلاش کنند تا موانع ناشی از دیوانسالاری پیچیده دولتی را از سر راه ایجاد کسب و کارها بخصوص آن هایی که بر پایه فناوری های پیشرفته بنا خواهند شد، بر دارند و بگذارند این رود، مسیر خود را خودش طی کند، و بر روی آن سد نسازند، تا همه جای کشور را آباد کند.
راه حل:
هدف از بیان این مطلب، جلب توجه متفکران و فعالان حوزه اقتصاد کارآفرینی است تا با کمک هم بتوانیم به یافتن راه های بهتر و موثرتری برای به چرخش درآوردن چرخ های زنگ زده و کند اقتصاد بر مبنای نوآوری است.
راه حل کوتاه مدتی برای این مساله وجود ندارد. حل این مشکل نیاز به زمان، و همکاری همگان دارد. بنابراین، از شما فعالان حوزه های استارتاپ و کارآفرینی، و دیگر حوزه های مرتبط، دعوت مینمایم تا در نوشته های خود، به این موضوع بپردازید و دیدگاه های خود را در وبلاگ تان یا شبکه های اجتماعی، مطبوعات و یا زیر این مطلب، بیان کنید. به من و دیگر خوانندگان خوشفکری بگویید چه فکر می کنید و پیشنهادتان چیست؟"
لمپنیسم کارآفرینی موضوع بسیار مهمی است که متاسفانه در سال های اخیر به شدت رواج پیدا کرده است. سید مازیار میر به خوبی موضوع لمپنیسم کارآفرینی را در دو مقاله مورد بررسی قرار داده است.
در ادامه مقاله سید مازیار میر را که در سایت ایشان به آدرس :
منتشر شده با هم می خوانیم:
قصه ای که برای اولین بار ده سال پیش من ترجمه کردم این روزها خیلی سر
زبانها است و رفرنس ان هم از نشریه اشپیگل ترجمه شده است و امروز دست مایه
من برای نگارش این مقاله شده است
لمپنیست کارافرینی هم یکی
دیگر از تعابیر من است که این روزها خیلی ورد زبان بعضی افراد شده اما چرا
لمپنها قارچ گونه در سطح شهر مان رشد می کنند و منافع نسل جوان و کشور را
می بلعند